کتاب خرده خاطرات

اثر ژوزه ساراماگو از انتشارات مروارید - مترجم: اسدالله امرایی-نوبل ادبیات

این آخرین برنده جایزه نوبل، خواننده را به دوران کودکی خود می برد: برخی از قطعات در Azhinaga، شهر که در آن متولد شد، و سایر نقاط در لیسبون، جایی که او زمانی که دو ساله بود، ترک کرد. ساراماگو با فریب شاعرانه ای که او را مشخص می کند و بدون تحقیر، حتی اگر از سختی ها پر است، درباره بدبختی هایی که خانواده اش در آن زندگی می کنند صحبت می کند. حاوی عکس با نظرات ساخته شده در دست خط خود است. یک شخص می نویسد در مورد خاطرات بزرگسالان خود شاید می گویند، نگاه کنید که من مهم است. خاطرات جوانم را نوشتم و وقتی نوشتم جوان بودم احساس کردم؛ من خواسته خوانندگان را می دانم که کجا از مردی که من امروز از آن آمده است. بنابراین، من در سال های چهار تا پانزده ساله تمرکز کردم. خوزه ساراماگو

شرح در اسپانیایی: من علاقه مند conocer mi relación con ese niño que fui. این در حالی است که در سالهای اخیر، «برای آشنایی با خاطراتی که در اختیارتان گذاشته اید، به طور جداگانه: Miren qué importantante soy. او hecho memorias de niño، و من او sentido niño haciéndolas؛ quería que los lectores supieran de dónde salió el hombre que soy. así que من centré en unos años، de los cuatro a los quince. »


خرید کتاب خرده خاطرات
جستجوی کتاب خرده خاطرات در گودریدز

معرفی کتاب خرده خاطرات از نگاه کاربران
© حساب خوزه ساراماگو، در یک فرم در £ cronológica، تاریخ در مورد سال های اولیه عمر خود را در Azinhaga.Conta به عنوان شما را به یاد داشته باشید ... ~ ~ ~ شما گفت avó، نشسته در آستانه خانه شما، به باز شب پرستاره و بسیار زیاد، برای CA © میدونستی هیچ چیز و در هر جایی که viajarias برای سکوت از زمینه ها و árvores خالی از سکنه، و گفت: با آرامش از نود سال خود را و آتش از یک adolescência هرگز از دست داده بود: \"جهان بسیار زیبا است و من خیلی متاسفم که می میرم.\" با این حال، من آنجا بودم. ~~~ Saramago ساراماگو نیست. à Josà © de Sousa.Erro (میوه برخی از الکل) از مقام رسمی که ثبت نام کرد و تاریخ تولدش تغییر یافت (16 برای 18 نوامبر)، برای پرداخت جریمه !!!

مشاهده لینک اصلی
چیزی به عنوان داستان شرح حال کوتاه از دوران کودکی در میان است که آن را تا به مدت simpatia و جالب است، اما کسانی که دوست دارند که وجود دارد، بنابراین من بعد از این همه احساس ثانویه بود.

مشاهده لینک اصلی
کتاب ساراماگو هرگز ناامید نشوید.

مشاهده لینک اصلی
توضیحات: Josà © Saramago هجده ماه پس از آن که او از روستای Azinhaga با پدر و مادر خود را به زندگی در لیسبون زندگی می کردند. اما او در دوران کودکی و نوجوانی خود به روستا می رود تا با پدربزرگ و مادربزرگ مادر خود، دهقانان بی سواد در چشم جهان خارج، باقی بماند، اما دانش، محبت و قدرت را به جوانان خواسته است. دوران کودکی دوران و عقب و سال های نوجوانی او بین آزیجهگا و لیسبون، این یک موزاییک خاطرات است، به سادگی گفته می شود، که بر روی پسرفت نویسنده تاثیر می گذارد: مرگ وحشتناک برادر بزرگترش در سن چهار سالگی؛ مادرش هر تابستان پتو خانواده ها را می پوشاند و در زمستان آنها را به عقب می برد؛ پدربزرگ و مادربزرگش، خوک های ضعیف تر را در شبهای سرد در رختخواب خود قرار می دهند؛ و ساراماگو در مواجهه با ادبیات، از یادگیری خود را با کشف مقالات در روزنامه روزانه، به گفتگو سرگرم کننده در یک راهنمای مکالمه پرتغالی و فرانسوی خواند، و متوجه نشد که او در واقع خواندن بازی مولی را خواند خاطرات کوچک با ویژگی های ساراماگو، خاطرات کوچک، شکل گیری یک هنرمند را به نمایش می گذارد که با کلمات و داستان هایی از سنین اولیه جذاب است و در برابر همه شانس ها به عنوان یکی از معتبرترین نویسندگان جهان ظاهر شد. افتتاحیه: این روستا به نام آزیخاگا نامیده می شود و به همین ترتیب، جایی است که از سپیده دم کشور (از همان ابتدای قرن سیزدهم تا به حال منشاء آن) داشته است، اما هیچ چیز از آن تاریخ باستانی باستانی به جز رودخانه ای که راست می گذرد توسط آن (و من آن را انجام داده ام، از زمان ایجاد جهان) تصور می کردم و تا آنجا که من می دانم هرگز مسیر را تغییر نداده است، گرچه بانک های آن را در موارد بی شماری سرازیر کرده است. من دوست دارم که او در مورد مارمولهای بی خانمان مراقبت کند. این کتاب درست در زمان مناسب بود، نفس تازه ای که زیبایی نوشته شده بود (ناتک)، طول ایده آل و یک قطعه کاریزماتیک از زندگی روستایی پرتغالی از زمان گذشته است.

مشاهده لینک اصلی
من کمی در این کتاب ناامید شدم، فکر می کردم که تنها دلیل آنکه کسی آن را خواند، این بود که آن را به خاطر چنین نویسنده ای با استعداد نوشته شده بود، زیرا خیلی کم بود که بتوانم به آن دست پیدا کنم. این مجموعه مجموعه ای از نقاشی های بسیار کوتاه زندگی ساراماگوس است که به دوران کودکی شگفت انگیز اما جالب توجه است. سپس دو صفحه آخر آمد و آن را به نظر می رسید همه ارزشمند، بازتابی به حافظه زمان گذشته است. به اندازه کافی کوتاه است که ممکن است ارزش آن را برای تجربه استفاده از فوگ، ادعای پیری و در نتیجه حافظه ضعیف داشته باشد. و نقل قول: در آنجا شما، مادربزرگ، در آستانه خارج از خانه خود بود، به شب گسترده ای، ستاره ای، به آسمان که هیچ چیز را نمی دانست و از طریق آن شما هرگز نمی رفت، به سکوت از زمینه ها و سایه درختان، و شما گفتید، با تمام آرامش دهه نود و آتش نسلی که هرگز از دست نرفته است: @ جهان بسیار زیبا است، من غمگین فکر می کنم من باید بمیرم @ در این کلمات دقیق. من آنجا بودم. بد نیست، و گفت: در Saramagos پیچیده اما روشن است.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب خرده خاطرات