کتاب داستان دوست من (کنولپ)

اثر هرمان هسه از انتشارات ماهی - مترجم: سروش حبیبی-نوبل ادبیات

سه داستان از زندگی Knulp، یکی از فرزندان Taugenichts Eichendorff، یکی از جذاب ترین قطعات هراسان پیشگام هانس است. در نتیجه آثار او، آنها بخشی از چرخه بزرگ داستان های Gerberau است، که به ما زندگی در یک شهر کوچک Swabian در دوران قرن بیست و یکم، به عنوان مثال از سرنوشت های شخصیت های متعدد و متمایز است.


خرید کتاب داستان دوست من (کنولپ)
جستجوی کتاب داستان دوست من (کنولپ) در گودریدز

معرفی کتاب داستان دوست من (کنولپ) از نگاه کاربران
Knulp, Hermann Hesse
Published in Germany in 1915, Knulp is a novel written by Hermann Hesse. It was Hesses most popular book in the years before he published Demian. The novel is split up into three separate tales which are centered on the life of the main character: Knulp. Knulp, who was once a gifted and promising youth, is depicted as an amiable vagabond perpetually wandering from town to town, staying with friends. He is liked by almost everyone he encounters in the novel for his manners and charming demeanour. He often receives charity from those sympathetic with him.
عنوانها: داستان دوست من؛ داستان دوست من (کنولپ)؛ کنولپ: سه خاطره؛ نویسنده: هرمان هسه؛ تاریخ نخستین خوانش: بیست و چهارم آوریل سال 1973 میلادی
عنوان: داستان دوست من؛ نویسنده: هرمان هسه؛ مترجم: سروش حبیبی؛ تهران، انتشارات رز، 1350 ؛ در 118 ص؛ عکس؛ چاپ دیگر: تهران، رز، 1354؛ در 136 صفحه؛
عنوان: داستان دوست من (کنولپ)؛ نویسنده: هرمان هسه؛ مترجم: سروش حبیبی؛ تهران، ققنوس، 1382؛ در 112 ص؛ شابک: 9643114600؛ عنوان دیگر: کنولپ؛ چاپ دیگر: تهران، نشر ماهی؛ 1393؛ در 130 ص؛ شابک: 9789649971377؛ موضوع: داستانهلی نویسندگان آلمانی قرن 20 م
عنوان: کنولپ : سه خاطره؛ مترجم: فریدون مجلسی؛ تهران، فریدون مجلسی، 1371؛ در 144 ص؛
عنوان: کنولپ : سه خاطره؛ مترجم: عبدالحسین شریفیان؛ تهران، اساطیر، 1378؛ در 128 ص؛
کنولپ آزادمردی ست که زیستن در صحرا را جایگزین زندگی در شهر کرده است. او تنفس در بیابان و خوابیدن زیر سقف آسمان را بر دوندگی و روزمرگیهای همیشگی در شهر و یا روستا ترجیح میدهد. کنولپ قلندری است ولگرد که توانایی انجام هر کاری را دارد، ولی در عمل بیکاره ای بیش نیست. وجودش سرخوشی و شادی به ارمغان میآورد. و از نبودش کسی رنجی نمیبرد. در هر مکانی دوستان و آشنایان بسیاری دارد. با اصطلاحات و راه و رسم همه ی حرفه ها آشناست، ولی تن به کاری نمیدهد. چهار دیواری منزل و یا حتی محل کار حوصله اش را تنگ میکند. ولی پا به صحرا که میگذارد ...؛ ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
با همگان ولی تنها.

مشاهده لینک اصلی
من تردید می کنم این را بسیار توصیه می کنم، با این حال، باید آن را پنج بار به عنوان خوانده شده و هر زمان که من الهام بخش، من را حرکت می دهد، من را گریه می کند. این خیلی ساده است، بنابراین کم رنگ شده، می تواند به راحتی احساساتی باشد، اما آن قلب جدی است. هس نویسندهی است که احساس میکنم باید رشد کنم، اما هرگز نباید - از آنجایی که سفر به خاورمیانه را دوست دارم، عاشق او هستم. در بهترین حالت او غیرقابل استفاده است، شاید دقیقا به این دلیل که او از همه ی بازی های پرطرفدار و ظاهری مدرن فرار می کند که باعث می شود رقبای خود به صورت سطحی بیشتر به نظر برسند. در حقیقت، در بهترین حالت او همه چیز را نادیده می گیرد که ذاتا او نیست. Hehe humble، روح نجیب است، راهنمای خوب برای زمانی که شما جوان هستید. من این مرد را دوست دارم و Knulp یکی از مورد علاقه من است. در اینجا او جوان است، در حال تبدیل شدن به یک پدیده، رشد می کند قبل از چشم ما. برای دانستن کتاب های معروف تر او، اما اشتباه فکر کردن در مورد اینکه Steppenwolf و سیذارتا نقاط قوت بالا هستند، را بخوانید. POSTTSCRIPT: این را به دوست دخترم برای خواندن دادم و دوست داشتم! گریه و گریه کرد. سعید سخت است که تصور کنید یک کتاب بهتر برای پیگیری است. به هر حال من مطمئن هستم که تنها کسی نیست که این را دوست دارد.

مشاهده لینک اصلی
در راه خانه او تعجب که چرا او hadnt او را بوسید دوباره، در حال حاضر با احساس پشیمانی، در حال حاضر با این احساس که در او بوسیدن دوباره او واقعا شیرین و محتاط بود. و این احساس بود که او با آن روبرو شد. من احساس کردم که دختر بنده وحشی خوش شانس بود تا بیدار بماند در این قسمت از تختخواب روزمره. من فکر می کنم این چیزی است که در مورد عجیب و غریب من بیشتر درباره Knulp تردید می کند. چگونه مردم Knulp در برگ های جدید خود ملاقات می کنند، خود را در اشتباه و حسادت می گیرند و در خارج از خود به خود نگاه می کنند. آن بینی را به شیشه گرسنگی در حسرت کسی که به دنبال زیبا رفتن دور است. دوست قدیمی او او را زمانی که او آزاد بود، او را می دانست، لبخند می زد همه heartsleeves دختر، موسیقی مانند بهترین آهنگ شما تنها یک بار. من هميشه وقتي جوان بودم و نميتوانستم موسيقي خودم را بفروشم. Id را می شنوید بهترین آهنگ من همیشه شنیده ام و Id سعی کمی دل من تلاش برای انجام تمام چیز در سر من است. دوستان Knulps این کار را انجام خواهند داد. طلوع موسیقی رویا دوستان قدیمی همیشه دوباره ملاقات می کنند حالا آنها به دنبال آنها هستند و آنها به دنبال او هستند. شاید بعضی از گام های نامعلوم فراتر از آن باشد. بنابراین پدر که بچه هایش را دوست دارد و فریب درونی دارد، آنقدر خوش شانسی است که پخته می شود، بدون اینکه چیزی را دور بریزد. (که پدر می گوید او به خصوص دوست دارد قدیمی ترین ساخته شده من می خواهم به دنبال بچه های دیگر خود را در ویندوز مد ببخشید. Id می خواهم آنها را دوست دارم برای آن را تشکیل می دهند.) این چیزی است که من دوست داشتم: Knulp به دوست خود در مورد سوت unanswering او می گوید او می تواند به یتیم خود بدهد به نظر می رسد که فضل آنها، چیزی است که در آن سرنوشت بدتر از حد انتظار است، که خیلی سخت نیست که آنها نمی توانند داشته باشند. بنابراین هنگامی که او برای همیشه ملاقات دوباره دوستان، دوستان است که او را نمی دانم در ابتدا. وقتی که دیگر جوان نیست و در کنار آنها می افتد. این به ارزش آن را به Knulp در اوایل بهار. نگاه های مورد علاقه از دانستن پلک های همسر آفتاب. چیزی به نظر می رسید به نظر می رسید، رفتار کبد مخصوص او. بعضی از اعضای آن روزها در خانه خود بودند. در حال حاضر، دختر خدمتکار ناراحت کننده به دلیل خنده در پایان روز است. هی به راه خود ادامه خواهد داد. این در حال حاضر به معنای زیادی برای من بود که تنور خیلی خوشحال بود که او را دوباره بشنود. چیزی که باید آن را مانند وقتی که در اطراف یکدیگر قرار داشتند، بوده است. این برای من بسیار معنی داشت که جوانان را در همسر آزار دهنده ببیند، یک بار یک بار خدمتکار در یک منزل. شاید آنها به جای پایان زمستان طولانی از پنجره بیرون بیایند. اگر آنها به اندازه کافی خوش شانس بودند تا به مهربانی او فکر کنند .... این به معنی این بود که برای من، این نوع گرما. اگر من آنجا بودم، مطمئنا اعتصاب در بخش ورودی بخش دوم، خاطرات من از Knulp @ بود. من امیدوارم که من خودم را خالی نگذارم و نمی خواهم @ اوه لطفا @ که او می دانست که هر چیز درست برای گفتن به همه، نفس هوا است. فکر می کنم Knulp می تواند درک کند. دوستش @ خاطرات @ در او بیدار می شود چه روز خوبی برای Knulp خواهد شد به رسمیت می شناسد. شاید یک رویای بزرگ و ذهن ناشی از برخی از ابرهای شوم (نوع کارتونی برای یکی از غمگین ترین غار) مسئول است. شاید شرایط درست و زمان خود را به حرکت درآورد. این اتفاق می افتد به Knulp زیادی و من نیز احساس این. شما نمیتوانید آن روز در هاله خود نگه دارید. شاید شما فریب خورده اید، پتو امنیت و اسباب بازی پر از چهره واقعا درک خود را به نفس خود. کپی من تقسیم بین قطعات یک و دو به عنوان اگر آنها جداگانه کتاب بود. سه بخش به این موضوع درک درستی از آنچه که ممکن است درست باشد (و اشتباه است، اما نه اشتباه، اگر شما در مورد آن فکر می کنم). بنابراین Knulp قدیمی می شود، و هر کس می کند، و آره من تمام وقت فکر کرده بود بدون فکر کردن من در مورد آنچه که اگر Knulp چیزی از دست رفته بود فکر می کنم. شما می دانید که دوستانش خوشحال بودند که دوباره او را ببینند، انگار که او را می شناختند و او به نظر می رسید که جادو غریبه ای نیست؟ اگر موقعی بود که نمی دانست چگونه به بخش خوش شانس برود؟ وقتی او جوان بود، نمی دانست چگونه می توانست بدون نیاز به کسی و هیچ کس به او نیاز پیدا کند؟ وقتی او به آنچه که داشت می گفت، وقتی می داند که هر کس می میرد، و اگر از این راه خوشحال شدید، اگر شما می توانستید راه دیگری شادتر داشته باشید؟ این به معنای چیز زیادی بود که من به مردم دادم بدون آنکه به آنها چیزی بدهد. دانه های دمیده هر کجا که می روند. من هم همه چیز را می دانم و آن را تنها می دانم که نمی داند چه چیزی را می داند مگر اینکه چیزی اتفاق بیفتد شما احساس می کنید که آن را زندگی می کنید. من دوست داشتم که چگونه هسه آن را در Knulp انجام داد. دوستانش بسیار خوشحال بودند. عجله کن، آیا این ممکن است شما باشد؟ به یاد داشته باشید زمانی که ما ...؟ در طول دوره افتضاح من که قادر به خواندن چیزی و یا هر چیز در همه چیز .... خوب، وقتی که من دوباره می توانستم خواندن دوباره، متوجه شدم هیچ چیز بیش از آن احساس بین احساسی از دست رفته بود. شما می توانید از آن زندگی کنید. علاوه بر آنچه Knulp در مورد زندگی خود صحبت می کند با صدای بلند و دوست خود می گوید او می دانست که آن را به دست بود .... من می دانستم که چگونه دوست احساس هنگامی که Knulp در مورد چیزهایی که او به طور خصوصی به خود فکر کرده بود صحبت کردن. به رسمیت شناختن این احساس، بدون نیاز به گفتن. او می خواست او را بیش از هر چیز، شاید ...

مشاهده لینک اصلی
در مرحله اول: فریبانه کتاب ساده ای است که حاوی یک داستان ساده است - حتی می توان آن را یک داستان خسته کننده نامید. اما اجازه دهید آن را بسوزانیم و از تفکر و هستی خود بهره مند شویم، شما برای تعجب خواهید بود. یکی از دوستان من GR می گوید که کتاب Hesses دارای کیفیت تفکر است. من خودم موافقم که صد درصد از آن را فقط از این کتاب کوتاه هسه خواند. چنین کتاب هایی نیز به بازنگری چالش می کنند. به هر حال، من به کمک هس خودم کمک می کنم و سعی می کنم برداشت های من از کتاب را در این بازنگری به اصطلاح ارائه دهم. حساس فرض و نظر من: من اعتقاد دارم که هسه، یک واقعیت خاص را اساسا پایه ریزی کرده و بر اساس این فرض که بر اساس فرض / طرح در اینجا فرض هسن در کلمات خود است: @ هر انسان روح خود را، او نمی تواند مخلوط آن را با هر دیگر. دو نفر می توانند ملاقات کنند، آنها می توانند با یکدیگر صحبت کنند، آنها می توانند در کنار هم باشند. اما روح آنها مانند گلهاست، هر کدام به محل آن ریشه دارد. یک نفر نمی تواند به دیگری برسد؛ زیرا باید از ریشه هایش جدا شود و آن را نادیده بگیرد. گل ها عطر و بذر خود را می دهند، زیرا می خواهند به یکدیگر بروند؛ اما یک گل نمی تواند کاری انجام دهد تا بذر به جای درستش برسد؛ باد این کار را می کند، و باد می آید و می رود جایی که دلش می خواهد. @ خلاصه، او می گوید مخالف یک جمله محبوب: هیچ مرد جزیره ای نیست. به هسن هر یک جزیره ای است. برای جزیره می تواند بسیار خسته کننده باشد و از خستگی / تنهایی فرار کند جزیره باید معنای آن را پیدا کند. هس از همه می خواهد که معنی را برای زندگی خود به ارمغان بیاورد و می تواند بسیار آزاد شود. در نهایت: این رمان کوتاه در مورد یک شخص، یک بیگانه است که فکر می کند زندگی او هیچ معنایی ندارد. او را خالی از سکنه و در نهایت هنگامی که معنای زندگی او را پیدا می کرد، مرگ او نزدیک بود. به هر حال، او صلح آمیز درگذشت. اگر شما انتظار داشته باشید که پایان خود را به عنوان شخصیت اصلی مسالمت آمیز، معنای زندگی خود را دریابید. مشاوره ارزشمند شما به آن چه می گویی؟

مشاهده لینک اصلی
در داستان دوم از زندگی Knulp، راوی می گوید @ [Knulp] آهنگ های زیبایی را خواندم، و حتی اگر این کلمات همیشه حساس نبود، لحن دوست داشتنی بود و کافی بود. آهنگ های Knulps یک استعاره برای شخصیت خود هستند. شیرین، ساده، کوتاه مدت، ملین. مانند شخصیت، کلمات او بر روی نسیم برداشتند و به جنگل ها و رشته ها و دهکده های پیش از جنگ آلمان ناپدید می شوند. من عاشق این داستان بسیار زیبا هستم؛ من چند بار آن را خوانده ام. این سوالات بزرگ را مطرح می کند: چه باید با زندگی ما انجام دهیم؟ یک زندگی خوب زندگی می کند؟ چگونه تنش بین وظیفه و آزادی را حل کنیم؟ داستان پنج ستاره.

مشاهده لینک اصلی
@ عدالت و نحوه زندگی که قرار است به هر کس که انعطاف پذیر است بستگی داشته باشد؛ چرا که در این hiã§b kitaptanã¶äÿrenil نیست. @ (Knulp) ... هسه، TA ± ± عنوان Pk یک دیوانه مرد gezdirmiåÿ Knulp وزیران ± خسته اینجا و آنجا ... فلسفه Knulp بدون قافیه یا دلیل در کتاب به baåÿlä ± خسته، نشان داد تیم ± قوانین متر قرار دادن در BUNLARADA ± N به نفع یا علیه konuåÿuy است، پس از وزرای ± yor're هانسن ± Zäune ± n که هنوز هم می دانستند susuyordu.ã ‡ ã¼nkã¼ Knulp، کسی ã¶vã¼nã¼y با mutluluäÿ یا فضیلت، اگر bã¶bã¼rleniy، که ده هر دو هس یک نویسنده خوب است که ما می دانیم که می تواند از طریق بینی، چشم ها و یا حتی اطلاعاتی به پدر فرزندش برود ... اما روح او هرگز . هر انسان یک روح جدید در خود است. @ (Knulp)

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب داستان دوست من (کنولپ)