کتاب در انتظار گودو

اثر ساموئل بکت از انتشارات نگاه - مترجم: اصغر رستگار-نوبل ادبیات

این داستانی است بی‌داستان. مکانش ناکجاآبادی استخشک و بی‌بر که فقط یک درخت در آن هست و بس و زمانش دم دمای زوال خورشید. آدم‌هایش دو آواره‌ی خانه‌به‌دوش که منتظرند یک گودویی از راه برسد و آن‌‌ها را از آن وضع فلاکت‌بار (که همانا انتظار است) دربیاورد. وعده‌ی دیدارشان امروز است دم غروب زیر همین درخت. دو رهگذر هم، که یکی اربابی است رحم‌نشناس و دیگری غلامی است خل‌وچل، می‌آیند و چند لحظه‌ای می‌مانند، بعد هم می‌روند...؛


خرید کتاب در انتظار گودو
جستجوی کتاب در انتظار گودو در گودریدز

معرفی کتاب در انتظار گودو از نگاه کاربران
@سر یه قبر با پاهای باز به دنیات می‌آرن، یه لحظه نور سوسو می‌زنه، بعدش باز شبه.@

نمایش نامه‌ای که برای ایرانیا می‌تونه به شدت تاویل‌پذیر باشه. هرچقدر هم که بکت متنفر باشه از تاویل آثارش باز باعث نمیشه که یه ایرانی این کتاب رو بخونه و گوشه‌ی چشمی نداشته باشه به معنای تاریخی انتظار تو فرهنگ ایرونی.

در انتظار گودو برای ایرانی یه چیز دیگه‌ست

مشاهده لینک اصلی
تجربه جالبی بود. تا به حال مشابه چنین اثری رو نخونده بودم و برام جالب بود اثری که روم داشت. تنها چیزی که کمی ناراحتم کرد این بود که ای کاش قبل از خوندنش ، هیچ اطلاعاتی ازش نداشتم و ناب تر این کتاب رو تجربه می کردم.
انتظار بی پایان این دو نفر ، مصداق های زیادی در زندگی ما داره ، همه ما سرشاریم از این انتظارهای بیهوده ، وقت گذرانی های عبث ، صحبتهای بی معنی ! فکر های لاکی هم مصداق اطراف ما داره، حرفهای پر طمطراق پوچ
همذات پنداری خودم با اون دو نفر ، حقیقت تلخی بود. و نمی دونم در نهایت من می تونم برم یا منم حرکت نمی کنم؟


مشاهده لینک اصلی
â € œNothing اتفاق می افتد. هیچ کس نمی آید، هیچ کس نمی رود این افتضاح است. @ God and ShoesWaiting for Godot یکی از آن آثار هنری است که زندگی را در قالب بی رحم ترسیم می کند. آن را به استخوان هایش می اندازد و بنابراین اغلب به تفسیر های مختلفی پوشیده می شود. یکی از رایج ترین آن ها این است که این نشانگر مسیحیت است. دو شخصیت سرباز دو مکتب مسیحیت هستند، خوش شانس مسیح، پوزوو فرم دین فاسد است و خداوند خدا است. در این بازی، بسیاری از مسیحیت در این بازی وجود دارد تا این تفسیر را پشت سر بگذارند. به گفته وی، نام گودو به معنای کلمه ی لجستیک برای فرار از زندان فرانسوی، یگیلت، خدایان بود زیرا پت چنین نقش مهمی در بازی ایفا می کند. (نقل قول از ویکی) â € œThereâ € ™ ثانیه مردن برای شما، متهم به چکمه های خود را گسل پای او. 'Symbiosis سایر تفسیر ها عبارتند از - فروید، Jungian، سیاسی ... من از من بپرسید که چگونه، همه آنها در آنجا وجود دارد. تمام این سوء تفاهم بکت را تحریک می کند. او هرگز سرنخهایی را به جز یک بار نگاشت اما او به یکی از آثار او گفت که این مسئله درباره همزیستی است. این دو روابط را نمایش می دهد، یکی بین دو کاراکتر اصلی دو دوست برابر است در حالی که یکی بین Pozzo و خوش شانس است از رابطه کارشناسی ارشد. از این زاویه دیده می شود، در آن بسیار زیاد است. ولادیمیر و استراگون رابطه ای عجیب میان آنها دارند. آنها زندگی بسیار خالی زندگی می کنند و چیزی برای دادن به یکدیگر ندارند، به جز نجات از تنهایی. همچنین این امر می تواند توضیح دهد که چرا زنان و یا حتی زنان در بازی وجود ندارد. به نظر می رسد نویسندگان تئوری بازی دوست ندارند از زنان (فقط شوخی) - بعدها سیستم ها و معادلاتشان را از بین می برند. «من همیشه شما را ترک می کنم؟ @ @ شما اجازه می دهید بروید.» زندگی و مرگ @ چه می گویند؟ @ @ حرف زدن در مورد زندگی آنهازندگی زناشویی برای آنها کافی نیست.آنها باید در مورد آن صحبت کنند. البته، پس از یکبار از دست نویسنده، بازی به هر خواننده تفسیری مربوط می شود پوشیدن. من سعی میکنم یکی از چیزهای دیگر را که نمیتوانم به آن اشاره کنم نشان دهم زندگی زندگی در بازی است. می گویم فراموش کردن خوش شانسی، بگذارید فقط درباره ولادیمیر و اراگونون صحبت کنیم. زندگی این دو مثل بازی به استخوان ها محدود می شود. به نظر می رسد که به هیچ وجه رابطه ای (همسر، زن، خانواده) به غیر از دوستی متقابل آنها وجود ندارد. (هرچند گاهی اوقات آنها می خواهند در کنار یکدیگر بمانند، ناتوانی آنها آنها را از انجام این کار متوقف می کند.) آنها احتمالا بی معرفت و نادانسته از چیزی است که می توان آن را دانش دانست، به جز چند قطعه در اینجا و آنجا. یکی از دلایلی که این بازی می تواند باشد برای مدت طولانی و هیچ چیز تولید نمی کند مفهوم غلط این دو. آنها نمی توانند روی آنچه که در حال انجام است تمرکز کنند یا یک گفتگو معنی دار ایجاد کنند. فقدان تمرکز به دلیل عدم علاقه است. از آنجا که هیچ چیز باعث خوشحالی آنها نمی شود، بنابراین هیچ چیز آنها را نادیده نمی گیرد. آنها یک حافظه عجیب دارند و آنها بسیار ناپایدار هستند. آنها کمبودی برای کیفیت زندگی ضروری برای زندگی معنی دار ندارند - برخی جرقه یا چیزی. به نظر می رسد مذهب هیچ چیز را برای ذهن خود پاره نکند. آنها با بی معنی بودن زندگی و رنج های زیادی رنج می برند که به طور مرتب دیده می شود که به واسطه یا ناخوشایند هستند، ما نیازی به ترس از خودکشی خود نداریم. البته، آنها همدیگر را دارند و به نظر میرسد کافی است که آنها را ادامه دهند. (نگاه کردن به درخت) تاسف است که ما کمی طناب داریم.

مشاهده لینک اصلی
ESTRAGON: (برای یک بار فریبنده). ما همه دیوانه هستیم برخی باقی می مانند.\nLaconically منحرف انسانی پراکنده پوچ نهایی â € \"LIFE. سنگ سیسیفیان، سرنوشت ما، بدون توجه به چند بار آن را رول بیش از آن هنوز باید به بالا، به طور نامحدود تکراری. به این طناب پایان می یابد؟ حلقه آن است یک حلقه نامرئی دایره ای مشابه زمینهایی است که در آن ساکن هستیم، هنوز هم صاف است. یک حلقه، اما یک طناب هنوز هم وجود دارد و ما را به نگه داشتن در بالا رفتن از آن بدون پایان در نظر هنوز امیدوارم که در پایان پایان، طغیان، ایمان، انتظار است. برای صبر و حوصله ی ما، سرنوشت ما. آیا درآمد کسب خواهد شد؟ این حادثه ای است که بار زندگی ما را تحمل می کند، این امید است، انزوای آن به معنای پایان، همزمان، پایان این پوچ است، اما این بسیار پوچ بودن همه چیز ما زندگی و جهان است. در غیاب درست بودن، اثبات فیزیکی منطقی منطقی یا آگاهی (ذهنی و متافیزیکی از این جهت همیشه بحث انگیز است)، پوچ بودن چیزی است که همه چیز یا چیز خاصی نیست، زیرا ماهیت پوچی چیزی نیست و این چیزی نیست که همه چیز باشد. در این حیرت انگیز زندگی واقعی ما بافته می شود که پرده ای است که همانقدر واقعی است که ما هستیم و همچنان باقی می ماند تا با ابداع یا صبر کردن ما، بدون هیچ نشانه ای از ظاهر فیزیکی واقعی، هر چیزی که به ما منتهی شده است منتظر است، منتظر می ماند که هدف، واقعیت و توهم به طور غیرقابل برگشت پذیر با هم تداخل پیدا کند، تفاوت دیگری که بیشتر در معرض آن قرار دارد، حداقل در محیط وسیع، اکثریت قریب به اتفاق، € ~ از همه ما. شگفت انگیز کمیک است که ولادیمیر و استراگون، تعداد زیادی از هر یک از ما، نه غم انگیز، نه افسرده، بلکه فقط به سادگی آن را. هیچ غم و اندوه و دلتنگی برای یک هدف قابل توجه وجود ندارد، اما یک جستجوی شگفت آور کمیکال برای یک هدف پوچ است که با این وجود قابل توجه (در پوچی و واقعیت)، پیگیری جدی شخصیت با خنده ناظر است. فقط یک ناظر ناخودآگاه و نادان می تواند در این شگفت انگیز خنده داشته باشد که در همان زمان به عنوان شخصیت فوری به او حق می دهد. این که آیا این کمدی پوچ یا یک پوچ خنده دار است، تحقق این پوچ ممکن است یک تعجب ایجاد کند، اما نتیجه گیری اجتناب ناپذیر تنها یکسان بودن این دو است. با یک تحمل مقاوم به شدت مقاومت، پذیرش وجود یک حجاب توهین کننده بیش از توهم است، به عنوان این توهم بسیار متعادل و نگه می دارد قلعه. VLADIMIR: همه می دانم این است که ساعت ها طول می کشد، تحت این شرایط، و ما را محدود می کند تا آنها را با روش هایی که \"چگونه می توانم بگویم\" - که ممکن است در نگاه اول به نظر منطقی تبدیل شود، تا زمانی که آنها عادت شوند تبدیل کنند. شما ممکن است بگوئید این است که ما را از برداشتن دلیل ما جلوگیری کنیم. بدون شک. اما آیا آن را در شب بدون پایان عمق خلوص آن را مدت طولانی است؟\nباید یک جایی خاموش باشد! یک پاسخ واحد است که می کوشد همه پرس و جو قابل تصور انسانی را بپذیرد! اساسا پاسخی است که فعالیت ما بافتن پرده ها را بر روی پرده های رنگی در رنگ های کالیودوسکوپی همه رنگ ها به منظور غلبه بر ماهیت آن غیر ضروری می سازد. جوهر، در غیر این صورت، احتمالا یا نه احتمالا یا حتی مطمئنا، در غیاب این پاسخ روشنگرانه، غیرقابل تحمل و غیرقابل تجزیه خواهد بود، و ما را مجبور می سازد تا با واقعیت هایی که ما مطرح می کنیم - توهمات، بلکه فقط واقعیت هایی را که می شناسیم، انجام دهیم. بنابراین، آنها به لحاظ ذاتی واقعی هستند، اما پوچ هستند، اما تنها چراغ هایی که صبر ابدی را روشن می کنند، برای همیشه امیدوار است ... VLADIMIR: خب؟ ما باید برویم ESTRAGON: بله، اجازه می دهد بروید. آنها حرکت نمی کنند.\nâ € |â € |.Curtainâ € |â € |.

مشاهده لینک اصلی
انتظار می رود برای خداحافظی هام یک کارگردان از گوزن ..... یک لایه ای کوچک، مضحک و تحریک کننده به پایان ناپذیر درام ... بی عیب و نقص، کمتر و حتی حتی بیشتر از صدای لعنتی .... .. و شخصیت ها بیشتر به شدت با حماقت و در مداوم اختلال از من اصرار دارند @ من یاد نمی گیرم آنچه را که من گفتم یک ثانیه پیش @ ..... (نگاه گربه سخت من چند سال پیش) ..... و در مورد حالا اكنون حس مي كنم .......... آن ها در موضوعات و افكار و تيزيسم بسيار عظيم هستند و در عصبانيت و @ isms @ اما همانطور كه ​​همه ما آگاه هستيم نوشتن داستان هرچند .... من واقعا برای چیزها رفتم ... چرا باید این را بپذیری؟ پس ما باید چکار کنیم؟ خب، چهار تا یا چند کاراکتر با نامهای به همان اندازه وحشیانه ای مثل برخی از نسخه های شیمی درمانی وجود دارد، دو نفر از آنها بیشتر @ حقیقی در حماقت @ در حالیکه اصلی ترین آدمکش ها ...... اما شما می بینید؟ من آن را در نهایت ......... بگذار! برای من روشن است که بکت از چند موضوع استفاده می کند که پس از همه زیر ذره ای از آن استفاده نمی کنند: الف) آنچه ما در اینجا انجام می دهیم؟ بلافاصله پس از ب) ما رها شده! ج) به عنوان اگر این به اندازه کافی بد نیست، بعضی از کمک به خود گذراندن زمان توسط وحشیانه کردن دیگران است. و d) Luckys sololoquy به عنوان یک نقطه جایزه: استفاده عظیم و خالی از کلمات به خودی خود به معنای ایجاد یا منعکس کننده بودن بودن نیست. چهار ماده اساسی وجود دارد که در آن هیچ کدام از آنها به ویژه غیر قابل دسترس یا منحصر به فرد نیستند. بسیاری از چیزهایی که باید در مورد آن بحث و گفت وگو کرد و آن ها را نادیده گرفت ... از نظریه روانکاوی فروید به مارکسیسم، از اگزیستانسیالیسم تا فقدان ... .. بکتت خیلی بیشتر از اینها در این گفتگوها و چارچوب های پوچ و ساده سخن می گوید ...... و می گوید یک کلمه در مورد بودن آنportray از اگزیستانسیالیسم @ چرا ما نمی توانیم زندگی را فقط برای اولین بار زندگی کنیم و اجازه دهیم توپ به کجا برود آن باید! مانند انتظار یک اتوبوس در شهر: اگر معلوم شود لغو شده یا حتی وجود نداشته باشد، نگذارید، از دست ندهید، پیادهروی کنید، از جاده ها لذت بردن از زیبایی پنهانی، جایی که باید باشد، لذت ببرید. حالا که هستی وجود دارد و چیزی پوچ و بی معنی نیست فقط به این دلیل که نمی توان به راحتی توضیح داد. من گمان می برم بکت حتی با من موافق است که زندگی پوچ نیست، بلکه بر خلاف آنچه که به شدت انسان است، واقعا پوچ است که هدر رفتن یک یا بدتر از آن، بی رحمانه گرفتن یک و بدبختی از انتظار و درخواست برای امید؟ و از رها کردن کامل ........... بکت، شما می توانید آن را صریح تر و بسیار جذب Hmm.

مشاهده لینک اصلی
منتظر بررسی برای نشان دادن است. در عین حال، این خطوط از ولادیمیر و اراگونون به مفهوم: همه صداهای مرده است. آنها صدایی مانند wing.like شن و ماسه برگ مانند .---------- --- آنها همه در یک بار صحبت می کنند. هر یک به خود -------------- در عوض آنها زمزمه. آنها سر و صدا. آنها زمزمه می کنند.آنها خشمگین هستند .-------------- آنها چه می گویند؟ آنها در مورد زندگی خود صحبت می کنند. زندگی می کنند برای آنها کافی نیست. آنها باید در مورد آن صحبت کنند. برای مردن برای آنها کافی نیست. کافی نیست .--------------- آنها سر و صدا مانند پر. مانند برگ. مانند خاکستر. مانند برگ ......... .......... ویرایش ... خیلی، بسیار بعد. خوب، بازنگری هرگز نشان نداد بنابراین من خوشحالم که بچه ها را برای پارک کردن خود در اینجا برای یک مدت و صبر کنید و تعمق، و فکر کردن و منتظر بمانید. آنها خوب در انتظار هستند، Didi و Gogo ...

مشاهده لینک اصلی
TERESA: من از دست دادم، ساموئل. من نمی دانم چگونه این قطعه را تفسیر کنم. به من کمک کنید. AMAMEL - به من بگویید آنچه را دیدم ... TERESA - یک صحنه در یک جاده، در کنار یک درخت، در غروب خورشید؛ کاراکترها: اتراژن، ولادیمیر، خوش شانس، پوزو، پسر ... SAMUEL - و چه کار می کنند؟ TERESA - نماینده شرایط انسانی است. @ SAMUEL - شما مطمئن هستید؟ TERESA - نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه. اما من آن را احساس کردم شما مرا بخوانید و گریه کنید، ساموئل. ساموئل - اگر شما نمی خواهید احساس کنید، چرا شما؟ TERESA - من می خواستم به شما ملاقات ... SAMUEL - آیا شما آن را دریافت؟ TERESA - من نمی دانم. ... به من بگویید (تقریبا enlouqueço با معانی که من فکر می کنم پیدا ...) ساموئل - افراد SA £ گوگو و دیدی ترزا - استراگون و ولادیمیر، SA £ دو ولگرد که فقط têm دوستی خود را. و کمربند خود را آویزان ... اما آنها نمی توانند زیرا آنها برای Godot منتظر هستند. @ فردا ما خود را به دار آویختیم مگر اینکه گویدو می آید یا آیا من هستم؟ یا تو می خواهی؟ ساموئل - چه کسی خوش شانس و پوزو است؟ ترزا - خوش شانسی یک طناب دور گردن دارد که بوسیله پوزوو کشیده شده است. یکی برده است، دیگری مالک است. کدام است؟ ساموئل - گودو؟ TERESA - امید؟ ساموئل - @ پس؟ بیایید؟TERESA - @ بیا. @

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب در انتظار گودو