کتاب در ستایش مرگ

اثر ژوزه ساراماگو از انتشارات مروارید - مترجم: شهریار وقفی پور-نوبل ادبیات

رمان جدید جوزف ساراماگوس جایزه نوبل این سوال را مطرح می کند که چه اتفاقی می افتد زمانی که فریاد زدنی تصمیم می گیرد که مرگ بیشتر نباشد؟ در روز اول سال نو، هیچ کس نمی میرد. این، البته، موجب اختلاف بین سیاستمداران، رهبران مذهبی، متخلفان و پزشکان می شود. از سوی دیگر، در میان عمومی مردم، در ابتدا جشن است. پرچم ها روی بالکن آویزان می شوند؛ مردم در خیابان ها رقص می زنند آنها اهداف بزرگی از بشریت را به دست آورده اند: زندگی ابدی. سپس واقعیت خانواده ها را ترک می کند تا به طور دائمی در حال مرگ باشند. سیاست های بیمه عمر بی معنی می شوند؛ و دفاتر مراسم تشییع جنازه به تنظیم دفن برای سگ های حیوانات خانگی، گربه ها، همستر ها و طوطی ها کاهش می یابد.

مرگ در آپارتمان سردش نشسته است، جایی که او به تنهایی با اسکیت و کابینت های اداری زندگی می کند و تجربیات او را مورد بررسی قرار می دهد: چه اتفاقی می افتد؟ اگر او، مرگ با کوچک "د"، تبدیل به انسان شد و در عشق عاشق شد؟


خرید کتاب در ستایش مرگ
جستجوی کتاب در ستایش مرگ در گودریدز

معرفی کتاب در ستایش مرگ از نگاه کاربران
Death with Interruptions, José Saramago (1922 - 2010)
عنوان: در ستایش مرگ؛ نوشته: خوزه ساراماگو؛ مترجم: شهریار وقفی پور؛ مشخصات نشر: تهران، مروارید، 1389، در 250 ص، شابک: 9789641910961؛ موضوع: داستانهای نویسندگان پرتغالی قرن 20 م

عنوان: درنگ مرگ؛ نوشته: خوزه ساراماگو؛؛ مترجم: نسرین مجیدی؛ مشخصات نشر: تهران، روزگار، 1389، در 216 ص، شابک: 9789643743239

روزی در کشوری مرگ تصمیم میگیرد که دیگر به سراغ آدمها نرود و از روز اول ماه کسی در آن کشور فوت نمیکند. در ابتدا این خبر برای مردم هیجان انگیز است ولی بعد از مدتی متوجه مشکلات این شیوه زندگی میشوند و .... از متن کتاب: «و بعد انگار که زمان ایستاده باشد، هیچ اتفاقی نیفتاد. وضع ملکه مادر نه بهتر شد، نه رو به وخامت گذاشت. ملکه مادر بین مرگ و زندگی معلق مانده بود و تن نحیفش درست لبه زندگی تکان تکان میخورد و هر لحظه ممکن بود به آن سمت دیگر برود، لیکن با طنابی باریک به این سمت محکم شده بود، طنابی که از روی هوسی نامعلوم، مرگ نگهش داشته بود، چرا که جز مرگ چه کس دیگری میتوانست طناب را نگه دارد. آن روز هم گذشت و آن روز، چنان که اول قصه هم گفتیم، هیچ کس نمرد»ا

هیچ چیز همیشه بی نقص نیست، چرا که دوشادوش آنها که میخندند، همیشه دیگرانی هستند که زار بزنند

آدم نباید در استفاده از کلمات، مته به خشخاش بگذارد، چرا که کلمات نیز مثل خود ما آدمها، در افکارشان تجدیدنظر میکنند

همیشه نخستین شکست سختترین شکست هاست، بعدش به آن عادت میکنیم

مشاهده لینک اصلی
این نظر شامل دو قسمت است، در مورد رمان و در مورد افتضاح ترجمه و ناشر:

موضوع رمان جذاب و جالب است. ساراماگو سر شوخی را با فرشته مرگ باز کرده. در کشوری نامشخص مرگ برای روزهایی از جامعه رخت می‌بندد و کسی نمی‌میرد. اوضاع آشفته می‌شود، مافیا بوجود میآید، دولت توانش کم میشود، شرکت های کفن و دفن و بیمه راه حل‌های جدیدی ارایه میدهند و... بعد از مدتی مرگ از طریق نامه‌ای بنفش رنگ به رییس تلویزیون ملی اطلاع میدهد که از ساعت ۱۲ نیمه شب دوباره مردم به حال عادی خواهند مرد. اما باز هم مرگ سر شوخی دارد و به کسانی که قرار است فوت کنند، یک هفته قبل از مرگشان نامه ای بنفش می‌فرستد. دوباره مردم کشور حال و روز عجیبی پیدا میکنند. تا اینکه یکی از نامه های بنفش برگشت میخورد و ...
مثل رمان کوریِ ساراماگو، کسی اسم ندارد. این بلای آسمانی این دفعه انسان‌ها را نابینا نمیکند بلکه نمیکشد! دوباره کشوری دچار بحران میشود و در بحران اتفاقات عجیبی می‌افتد و برخلاف کوری زبان طنز نویسنده بیشتر شده. حکایت نقل شده کاسه چوبی در رمان هم بسیار عالی بود. ص۸۵

در مورد ترجمه و ناشر: انتشارات مروارید-مترجم شهریار وقفی‌پور
به معنای واقعی فاجعه. ترجمه و ویراستاری این کتاب میتوانست شما را از خواندن آن به راحتی منصرف کند. در ابتدا نام کتاب اشتباه ترجمه شده. یعنی اگر عنوان اصلی کتاب را در گوگل ترنسلیت هم به فارسی ترجمه کنید میشود: مرگ چشمک میزند! اما هنوز در پنجمین چاپ کتاب این افتضاح رعایت شده. مترجم تلاشی برای برگرداندن صحیح بعضی لغات بیگانه و عجیب نکرده و همان طور به حالت لاتین چاپ شده. و بدتر از همه ویراستاری. شما ممکن است یک بخش کامل را بخوانید بدون وجود یک پاراگراف یعنی آدم خدارو شکر میکند که وارد بخش بعدی شده چون همینطور کتاب را مسلسل‌وار چاپ کرده اند. دیالوگ ها از هم جدا نشده و شما نمیدانید در یک دیالوگ این حرف ادامه نفر قبلی است یا شخص جدید دارد پاسخ می‌دهد. به معنای واقعی کلمه افتضاح. حالا ویراستاری نشده یک نگاه دوباره‌ای به کتاب بکنند!


مشاهده لینک اصلی
تخیل ژوزه ساراماگوس به من احترام می گذارد: مرگ من با وقفه از صفحه اول قدردانی شد. این نه تنها خلاقیت باور نکردنی نویسنده یا نوشتن استادانه او بود، بلکه این واقعیت است که در اینجا او با چیزی که بسیار نزدیک به همه انسانها است - مرگ است. پس از همه، چه کسی در برخی از لحظات زندگی می پرسد چرا ما باید بمیریم؟ رویای جاودانگی بشریت را برای همیشه برکت داده است. @ روز بعد، هیچ کس جان داد. @ بنابراین ساراماگو شروع به کار می کند: در یک کشور کوچک اروپایی بی اطلاع، بدون هیچ گونه منطقی یا پیش پا افتاده، مردم به طور ناگهانی متوقف شدند. Having تا زمانی که روزهای سردرگمی زندگی می کردند، در آنچه که تصور می کردند بهترین از همه ممکن و دنیای احتمالی بود، آنها با لذت، کشف کردند که بهترین، بهترین مطلق، در حال حاضر اتفاق می افتد، درست در اینجا، در درب خانه اش، یک زندگی منحصر به فرد و شگفت انگیز بدون ترس روزانه از قیچی های پراکنده، جاودانگی در سرزمین ای که به ما می داد، از هر گونه غم و اندوه متافیزیکی و آزاد به هر کسی، بدون هیچ دستورالعملی برای باز کردن در ساعت مرگ ما اعلام کرد که در آن جاده ها که همراهان عزیزشان در این دروغ از اشک های شناخته شده به عنوان زمین مجبور به بخش و برای اهداف مختلف خود را در جهان بعدی راه اندازی شد، شما به بهشت، شما را به خالص سازی، شما را به جهنم. @ رویایی می آید، درست است؟ اما هیچ چیز آزاد است در این زمین از ما، و خیلی زود exultation شروع به مردن. همانطور که روزها چیزی است که ما در داستان ساراماگو کشف می کنیم، در نهایت هزاران نفر از مردم در معرض مرگ قرار دارند. به آرامی کشور خود را برای کاری که باید انجام دهد غافلگیر می شود، غافلگیر می کند. مردم مشاغل را از دست می دهند (هیچ مشاجره ای برای متخلفان و یا قاچاقچیان و بسیاری دیگر که به آن بستگی دارد). دین دلیل خود را از دست داده و بزرگترین پاداشش، قیامت است. و فیلسوفان بدون توجه به واقعیت \"جامعه\" بین امید زندگی برای همیشه و ترس از مرگ هرگز از بین می روند.\nچطور همه چیز به نظر می رسد دچار زحمت شده است: زندگی در حال حاضر ناراحتی است: اگر ما دوباره نمی میریم دوباره بمیریم، ما هیچ آینده ای نداریم @ به استثنای هر گونه قضاوت در مورد احساسات مذهبی ساراماگو که احتمالا در زیر رمان یا هر دینی بحث می کند روایت منحصر به فردش به طرز فوق العاده ای تحویل داده شده است که خواننده را فتح می کند. و او همیشه ما را شگفت زده می کند: @ به نظر می رسد که پدیده غریب نوری، واقعی یا مجازی، مرگ به نظر می رسد بسیار کوچکتر است، مثل اینکه استخوان های او کاهش یافته باشد، یا شاید هم او همیشه مثل آن است، و چشمان ما، او مانند غول پیکر نگاه می کند مرگ ضعیف این باعث می شود که ما احساس شلوغ شدن و قرار دادن دست روی شانه سخت خود را داشته باشیم و چند کلمه ای از همدردی در گوش او را نشویم یا نه، بلکه در جایی که گوش او یک بار بود، زیر شکم زایی است. @ ساراماگو به سادگی خواننده را فریب می دهد. آن را بخوانید اگر از چیزی لذت برده باشید که خیلی بیشتر از آنچه که قبل از باز کردن یکی از کتابهایش آغاز کرد، بسیار بیشتر از شما خواهد بود. همانطور که ادبیات نوبل او ادعا می کند، او می داند چگونه می نویسد. او درخشان است و پس از طعم اول، او را فراموش نخواهید کرد.

مشاهده لینک اصلی
رویای جاودانگی همواره انسانیت را جذاب کرده است. رویای زندگی ابدی مذاهب را شکل داده است که شکل جهان را تغییر داده است. چه حسی درست بود؟ روز بعد، هیچ کس جان باخت. بنابراین Josà © Saramagos مرگ با وقفه ها شروع می شود. در یک کشور کوچک اروپایی بی نام که بدون هیچ گونه توضیحی مردم را متوقف کرده است - یک رویای ابدی به حقیقت می پیوندد، درست است؟ چه چیزی دیگر می توانیم در حال حاضر، زمانی که خطر انقاب غیر قابل اجتناب به ظاهر برای همیشه برداشته شده، هنگامی که Grim Reaper غیر قابل توقف به نظر می رسد بازنشسته @ تا زمانی که روزهای سردرگمی زندگی می کردند، در آنچه که تصور می کردند بهترین از همه ممکن و دنیای احتمالی بودند، با خوشحالی کشف شدند که بهترین، بهترین مطلق، اکنون در حال وقوع است، درست در اینجا، در خانه خانه، یک زندگی منحصر به فرد و شگفت انگیز بدون ترس روزانه از قیچی های پراکنده، جاودانگی در سرزمین ای که به ما می دهد، از هر گونه غم و اندوه متافیزیکی و آزاد برای همه، بدون هیچ دستورالعملی برای باز کردن در ساعت مرگ ما اعلام کرد که در آن جاده ها که همراهان عزیز در این دروغ از اشک های شناخته شده به عنوان زمین مجبور به بخشی و برای اهداف مختلف خود را در جهان بعدی راه اندازی شد، شما به بهشت، شما به purgato ر، شما را به جهنم. @\nخوب، هنگامی که جشن افتاد، به سرعت آشکار می شود که این بهشت ​​بر روی زمین به قیمت می رسد. جاودانگی جوانان ابدی نیست، و در نهایت آنچه که ما صدها و هزاران نفر را در لبه مرگ، به حالت تعلیق در می آوریم، در مرز بین ایالتی، نه مرده و نه زنده، گرفتار در مرز. @ ... باید اذعان داشته باشیم که چشم اندازها نه تنها غم انگیز هستند، بلکه همه آنها وحشتناک، فاجعهبار و خطرناکتر از هرچیز دیگری هستند که حتی میتوانند تصورات وحشیانه را به نمایش بگذارند. @ و به آرامی در آن غرق میشویم که نه تنها متخلفان و گشت ارشاد چه کسی از کار بیرون است؟ نه تنها دین که به عنوان بزرگترین پاداش آن - قیام - منسوخ می شود، دیگر معامله ای بزرگ نیست (به طور جدی، ناراحتی ساراماگوس برای دین بسیار برجسته است و در این کتاب توضیح داده شده است)؛ نه تنها مدارس فلسفی بی معنی و بی رحم باقی ماندند؛ نسل ها و نسل های آن در جامعه این جامعه بین امید زندگی برای همیشه و ترس از مرگ هرگز @ که باید خود را برای مراقبت از میلیون ها نفر که کاملا مرده نیستند، نابود کنند؛ کشورش آمادگی خود را برای مراقبت از شهروندان که دیگر برای آزادی اطمینان از مرگ استفاده نمی کنند آماده می کند. زندگی خود را به سرعت تبدیل به بار - آه چگونه جداول تبدیل شده اند! @ اگر دوباره شروع نکنیم، ما هیچ آینده ای نداریم @ و همه اینها در داستان روحانی منحصر به فرد Saramagos تحویل داده می شود، با متن حاشیه ای و حاشیه ای بدون وقفه حتی با نشانه های گفت و گو، پرش از موضوع به موضوع، صفر کردن در جزئیات و دنیوی، در جملات خوشه ای اجرا می شود. همه آن ها در صدایی که هر دو خشک و عارفانه هستند، تکیه می کنند، اما هنوز شکوفا می شوند، هر دو خفه و جدی است. این سبک آسان برای خواندن، به ویژه در این کتاب، با روایت عامیانه تنها بر عدم وجود طرح به راحتی قابل تعریف، عدم وجود شخصیت هایی که ما می توانیم آن را دنبال کنیم و عشق و ریشه را بیان کنیم نیستیم. مقدمه ای مانند مقدمه ای، مقاله ای باهوش برای کشف 64 درصد کتاب - داستان که به نوعی، به رغم (یا شاید به خاطر!) این همه جذابیت جادویی را بر من حفظ می کند، که منجر به نابودی ترین داستان در واقعیت کنونی می شود با احتیاط انسانی و بوروکراسی و حرص و طمع و جرم و بی اعتمادی. و پس از آن تقریبا دو سوم داستان، تغییر روحیه، روایت به طور ناگهانی تغییر می کند و طرح جدید ظاهر می شود، نامه های بنفش تاشو به پاکت های بنفش با اطمینان بالا می رود و تعجب کرد، آیا مرا از دست دادی؟ من به سرقت قلبم آمدم و داستان عجیب و غریب عاشقانه شروع می شود، با زدن روایت طنز خیره کننده و مودبانه از راه بیرون می آید. مرگ او، اسم زن در بسیاری از زبان ها است، که هوس هایش به چنین سوء قصد در عملکرد دولت و دین و فلسفه منجر شده است. مرگ او، که در جسارت یک مهربان متوسطه غیرمعمول میانسال که از مرگ می میرد، شگفت زده شده است. مرگ او، غریبه به شکست است، که برای تحقیق و تعیین مسائل درست، آمادگی برای آنچه که در انتظار او است. * * به نظر برخی از پدیده های عجیب و غریب واقعی، واقعی و یا مجازی، مرگ در حال حاضر بسیار کوچکتر به نظر می رسد، مثل اگر او استخوان ها کاهش یافته اند، یا شاید او همیشه مثل آن است، و چشمان ما، با ترس و وحشت، به نظر می رسد که او غول پیکر است. مرگ ضعیف این باعث می شود که ما احساس شستن و قرار دادن دست بر روی شانه سخت خود را و زمزمه چند کلمه از همدردی در گوش او، و یا، در عوض، در جایی که او گوش یک بار بود، در زیر ترتیب @ آن جایی که ساراماگوس پروس، او روایت کامل تحت یک تحول جذاب قرار می گیرد. نه، سبک او تغییر نمی کند. ما هنوز بلوک های متنی از متن و رمانتیک های عجیب و غریب و جملات عجیب و غریب متمایز داریم اما تغییرات آهسته در خلق و خوی و احساس به طرز فجیعی سرازیر می شود و شما را از کتاب می بینید و تعجب می کنم - آیا هنوز هم همین داستان را می خوانم؟ و ...

مشاهده لینک اصلی
من عاشق پوشش این کتاب، زن کارتونی در سیاه و سفید، در آستانه زندگی برخی از افراد متوقف شده است، اسم خود را نمادین در بالا نگه داشته شده است. یکی از ویژگی های نور در مرکز تصویر است به طوری که اگر او می تواند به طرز شگفت آوری نور کم در حالی که او انجام وظیفه خود را. ما تقریبا انتظار داریم که یک چهره ی روی صورتش را ببینیم و تصویرگر با مهربانی خواندن ویژگی هایش را خالی می کند تا ما بتوانیم آن سیرک را برای خودمان پر کنیم. پوشش کامل کتاب برای طنز درباره مرگ. با این حال، من خیلی به این موضوع علاقمند نیستم مرگ در فاصله ها برای من عجیب است. عنوان اصلی As Intermitências da Morte بود، و هنگامی که این کتاب به زبان انگلیسی ترجمه شد، دو نسخه از عنوان، مرگ در فاصله و مرگ با وقفه (مشاهده اسپویلر) [فرانسوی برای سوئیچ نور است وقفه (مخفی کردن اسپویلر) وجود دارد] . من نسخه دوم را ترجیح می دهم اما نسخه ای که به پرتغالی نزدیک تر شده بود دوست داشتم و کلمه ی دوست داشتنی \"تعارض\" را دوست داشتم، یک کلمه ای که همیشه مرا به لحظه های متوقف کردن قلب در زندگی فکر می کند وقتی که ما به طور ناگهانی چیزهایی را که قبلا عمیقا به یاد آورده شده اند، به یاد می آورند. البته این ایده را از پروست گرفته بود، البته، که چندین وقفه از لحظات قلب داشت، بنابراین جالب است که توجه داشته باشید که ساراماگو در رابطه با آخرین لحظات متوقف شدن قلب، پروست را ذکر می کند. بله، راوی Saramago نه یک بار بلکه سه بار به زن سیاه پوستی که پروست گزارش داده است در گوشه ای از اتاق خود درست قبل از مرگش اشاره می کند، بنابراین تصور می کنم که شکل تاریک پروست باید نوعی حرکتی برای این داستان طنز آمیز درباره یک زن به نام مرگ، حتی اگر الهام بخش باشد. در واقع ساراماگو این کتاب را در سال 2005 در زمانی که سلامت خود ضعیف بود، نوشت. او هشتاد و سه ساله بود و از بیماری لوسمی رنج می برد و زمانی که مرگ او قطع شد قطع شد: او مرد مرده بود، اما بهبود یافت و تا سال 2010 زندگی می کرد. دو سال قبل از مرگ او در The Notebook نوشت: حقیقت ، من احساس می کنم که من زنده ام، بسیار زنده هستم، هر زمان که به خاطر یک دلیل یا دیگر، باید درباره مرگ صحبت کنم. همانطور که مرگ را با وقفه خوانده می خوانیم، ما واقعا حقیقت این بیانیه را درک می کنیم. به نظر میرسد که ساراماگو دسترسی به حافظه ای در مورد مرگ داشته باشد که بقیه ما سرکوب شده است. این به او اجازه می دهد که مرگ را با شیوه ای غیر قابل اعتماد درمان کند، و ما نسبتا مطمئن هستیم که او در حال ظهور او با چهره ی او در حال چرخش است، با هدف دارت لذت بخش در اهداف مورد علاقه خود در این فرایند؛ کلیسا نجات یافته و سیاستمداران نیست؛ حقوق و دستمزد نیز برای برخی از طنز، همانطور که بسیاری از موسسات جامعه است. همه چیز خیلی راحت انجام شده است، که ما فقط می توانیم آن را پشت سر بگذاریم و تحسین ترکیب کاملی از آنچه که گفته می شود گفته شود. هیچکس کاملا مثل ساراماگو نمی نویسد.

مشاهده لینک اصلی
از نیمی از دوازده رمان های ساراماگو خواندن، این در واقع من مورد علاقه من است. ممکن است بخشی از آن بوده است که من بیشتر از آن خوردم، در حالی که در ماه جولای گذشته روی ساحل خورشید خیس شده از رودخانه نشسته بود، اما این کار کوچک کوتاه واقعا به من حمله کرد. این بسیار منحصر به فرد و تخیلی است و این کتاب فقط بسیار سرگرم کننده خوانده شده است. باوجود تمرکز مرگ و همه چیز، آن را کاملا به اندازه سنگین بسیاری از رمان های خود را ندارد و شما را در تاریکی غم و اندوه مرگ می بخشد به عنوان بسیاری از این رمان در واقع تاریک طنز آمیز است. طرح سنتی برای دو سوم رمان وجود دارد که ساراماگو داستانش را با یک شات گسترده ای که تمام جنبه های پدیده مرگ و میر او را نشان می دهد، نشان می دهد. قسمت اول رمان، تخیل ساراماگوها بیشتر یا کمتر است و همه ی ایده هایش را بررسی می کند. ساراماگو چیزهایی را که اکثرا مردم به عنوان یک شادی بزرگ برای زنده ماندن به حساب می آورند، می گیرد و آن را بر روی صفحه نمایش زشت به عنوان یک نفرین وحشتناک قرار می دهد. به همین علت، فقط به این دلیل که شما برای همیشه زندگی می کنید، بدان معنی نیست که شما آسیب های جسمی را رنج می برید. او درباره افرادی که سم زدگی می کنند به نحوی زندگی می کند و دیگر شرایط وحشتناک را به یک اثر مشابه می گوید. او ادامه می دهد تا توضیح دهد که چگونه این هم عملا اقتصاد را خراب می کند (و آن را با php انتخاب می کند تا خود را از مافیای منظم جدا کند) که اگر بخواهید خواسته های خود را برآورده سازید، اجساد بیشتری را می سازد. وای. ساراماگو در قسمت دوم داستان، یک فاجعه جهانی را در 100 صفحه اول ساخته است. این رویداد را در مقیاس کوچک نشان می دهد. تمرکز اصلی خود را بر روی مرگ خود و نحوه ارتباط او با جهان است. شخصیت مرگ ساراماگوس جذاب و متفاوت از هر تصویر سنتی مرگ است (صحبت از مرگ سنت، جالب است که دولت تمام تصاویر سنتی مرگ را می گیرد و از فناوری استفاده می کند تا ببیند که این تصاویر جمجمه با چهره انسان چگونه می شود ) و او در واقع موفق به مرگ یک شخصیت دوست داشتنی و قابل احترام می شود. من نمی خواهم به توافق برسیم و آنچه اتفاق می افتد در صورتی که هنوز این را خوانده اید، خراب می شود، اما من هرگز فکر نکردم که یک کتاب درباره مرگ به عنوان یک شخصیت اصلی خواند و آن را به عنوان ناز و توصیف آن به عنوان ناز و دوست داشتنی برای آن. ساراماگو یک بار دیگر غیرممکن می شود و همه می توانم بگویم این است که پس از آخرین صفحه که نمی توانید کمک کنید، اما می گویند @ aww @. به عنوان یک یادداشت از احتیاط، ساراماگو دارای یک سبک منحصر به فرد است که تمایل به نوبه خود مردم دور و این کمی من را مزاحم است. خواندن دشوار نیست، آن را چند صفحه و به من قول می دهم که آن را درک کنید. این به طرز شگفت انگیزی خوب است. همچنین، ساراماگو صدایی بسیار متمایز دارد که نمیتوانم به اندازه کافی دریافت کنم. او به طور مستقیم به شما به عنوان یک خواننده سخن می گوید و با کاراکترهایش در حالت بسیار پدرخوانده و دوست داشتنی سخن می گوید که به شما امکان می دهد تا ببینید که چقدر افتخار می کند که او از خلاقیت های خود است. او یک راه بسیار خوبی برای گفتن یک داستان، اغلب دلایل خود را برای دلیل اینکه او تصمیم گرفت تا آن را به شیوه ای خنده دار و منحصر به فرد بگویید. من این موضوع را به هر طرفدار ساراماگو توصیه می کنم و هر کسی که به این برندگان جایزه نوبل کار می کند، کار می کند، هرچند من فکر می کنم کلفت ممکن است نقطه شروع بهتر باشد. 4/5

مشاهده لینک اصلی
مرگ خوزه ساراماگو با وقفه ها یک مطالعه جذاب از مرگ و پیامدهای آن برای بشریت است. این کتاب را می توان به دو بخش تقسیم کرد، بخش اول مطالعه ای از مرگ مفهومی یا دقیق تر از آن است، و اینکه چگونه زندگی های موجودات مرگبار به طور ناگهانی تثبیت می شود. سپس در حدود دو سوم کتاب، مرگ ناگهان یکی دیگر از نهادها را می گیرد، از دیدگاهی قبلا مفهومی که ما به تدریج به صورت شخصیت شناخته می شود. مرگ یک زن، یک زن زیبا است، که به یک فرد مرگبار مبتلا می شود که از او سوء استفاده می کند. ابتدا این وحشتناک را پیدا کردم. با یک روایت کلان که رویدادهای دقیق یک کشور پادشاهی بی نام، بیشتر علاقه مند به صنایع نسبت به مردم، آن را به مناسبت جسورانه جالب که بر اساس فرض بر این است که مرگ از بین بردن تمام ساکنان یک کشور در انگیزه یک سال جدید را ارائه داد. من فقط با یک علاقه مندی برای نگه داشتن من، از طریق صفحات به صورت نیمه دلخواه امتحان کردم. اما با گذشت زمان، مرگ به آرامی به دست می آید، مثل اینکه زندگی از یک سالخورده به شدت ناتوان، خواص یک انسان را از بین می برد. سومین رمان رمان از من پرید مرگ، یاد گرفتم، بسیار جذاب تر از یک مفهوم است. این قسمت به تصویر کشیدن تنها دلیل معتبر مردانه برای پایان دادن به مرگ اهمیت می دهد: عشق به دیگران. به عنوان یک داستان تخیلی که با یک موضوع بسیار آشنا اما ناخوشایند برخورد می کند، آن را مدیریت می کند تا مرگ را در یک عادلانه نقاشی کند و، به طرز عجیب و غریب، نور غیرشخصی بدون اینکه عاطفی یا بی عاطفه احساساتی باشد. این حتی کمی شگفت انگیز است، زیرا مضحک بودن گونه های ما را نشان می دهد، زمانی که از یک لحظه از آن بترسیم، اما به طور بالقوه برای آن لحظه ای که دیگر ما را ندیده است، طول می کشد. این کتاب با خرد درباره مرگ، زندگی، تمایلات ما به عنوان موجودات فانی پر شده است. قطعه ها، مکالمات وجود دارد که با هوش و ذوق و شوخ طبعی شگفت زده شدم. تا حدودی ممکن است قطعات، همسانی، همانطور که آکویناس آن را قرار داده است، بهتر از integritas یا کل است. بله، کل رمان به نظر می رسد کمی تکه تکه شده، با این حال توانایی خود را برای نفوذ به یک مسئله مانند مرگ و رفتار روحیه آن شایسته ستایش است. مرگ بخشی از زندگی است؛ مرگ کيفي است که انسان را به ما تحميل مي کند، مرگ هم حتي يک ستون اقتصادي است. هنگامی که به عنوان این کتاب در نظر گرفته شده، آن را شک و تردید در مورد زندگی، سوالات بشریت، عشق بی نظیر، اقتصاد ما را بی ثبات می سازد و ترس ما از جنبه نهایی طبیعت ما است. شاید آن را پس از جشن ترک کند؟

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب در ستایش مرگ