کتاب رذل

اثر آندره ژید از انتشارات جامی(مصدق) - مترجم: علی پاک بین-نوبل ادبیات

بله، برادر عزیزم، حدس تو درست است، میشل سرگذشت خود را برای ما بیان کرد. تو از من خواهش کردی که آن را برای تو بنویسم، من هم قول دادم و اکنون به وعده خود وفا می‌کنم، ولی در موقع فرستادن آن دچار تردید می‌شوم، زیرا هرآن‌چه آن را بیشتر می‌خوانم، در نظرم زشت‌تر و موحش‌تر جلوه می‌‌کند. آه نمی‌دانم درباره دوستان چه فکری خواهی کرد؟ وانگهی خودم چه می‌اندیشم؟ آن را به سادگی تکذیب کنم؟


خرید کتاب رذل
جستجوی کتاب رذل در گودریدز

معرفی کتاب رذل از نگاه کاربران
من اخیرا بخش اندرسون کوپرز را در 60 دقیقه درباره ذهنیتان تماشا کردم که ویکی پدیا را به عنوان «تمرکز ذهنی، پذیرش و غیرواقعی در توجه به احساسات، اندیشه ها و احساساتی که در حال حاضر اتفاق می افتد» تعریف می کند. @ Gide، که در سال 1951 جان داد، هرگز از ذهن آگاه نبود. اما شما هرگز آن را نمیدانید. نوشتن توصیفی دستورالعمل، مقیاس پذیر و ساده برای خواندن است. من فکر نمی کنم که او قصد دارد یک طرح ماندگار، و نه یک داستان عاشقانه موفق، و نه به ویژه یک شخصیت متواضع طراحی کند. برای من بیش از هر چیز غیرمسلح Gides مدیتیشن، و اکتشاف، ذهنیت است. میشل، جوانه زدن او، شخصیت پدیوفیلیا (یک اصطلاح دوجانبه Ive تا کنون برای Humbert Humbert و میشل تعیین شده است)، به آرامی در معرض بدبختی زندگی درونی خود است. اما بعضی اوقات پس از اینکه میشل بی ادعا شرکت جوانان عرب عربی را برای چند قهوه خریداری کرد، و بعضی اوقات قبل از اینکه علاقه خود را به عنوان بخشی از نگهدارنده شخصی خود تنظیم کند، به پذیرفتن آنچه که ما اکنون معرفت می گوییم، ذهن مانند لوازم آرایشی و آشکار، در تکه ها، گوشت برهنه در زیر، موجود معتبر وجود دارد پنهان شده است. @ Ive هرگز کسی بود که شکایت در مورد یک خنده دار سالم، وحشی، بینش وحشیانه. با این حال، من نمی توانستم گیدنز را بطور کامل فریب دهم تا بتواند به رمان خود نسبتا ضعیفی تبدیل شود. با این حال ارزشمند است که بخواند.

مشاهده لینک اصلی
با توجه به مرگ و میر خود را پس از مبارزه با سل، محقق میشل تصمیم به زندگی بیشتر @ authentic @ زندگی، اطاعت دیکته قلب او به جای استراتژی های سرکوبگر جامعه است. برای من تنش جذاب در این رمان مربوط به تعادل بین خودخواهانه خودخواهی و مسئولیت به دیگران. آندره گیدس ارائه بیماری را مجذوب و وحشتناک می کند، ارائه یک کاتالیزور قابل قبول برای تصمیم میشل برای تغییر زندگی خود را در راه های اساسی. آسان است که با او همدردی کند زیرا او تلاش می کند تا اولویت های خود را دوباره تنظیم کند، به خصوص با توجه به اینکه او در زندگی روزمره ستمدیده ای زندگی می کند که همجنسگرا سرکوب شده است و احساس می کند مجبور به ازدواج با یک زن که دوست ندارد. با این حال، زمانی که او بیمار خود را با بازپرداخت مراقبت پرستاری خود، در حالی که خود را بیمار می کند، همدردی می کند. به نظر من، میشل به عنوان یک شکل احتمالی ظاهر می شود. هر کس می خواهد یک زندگی بدون تردید از دیگران داشته باشد، اما آزمایش نهایی شخصیت نهفته در شناخت خط بین آزادی مشروع شخصی و بی توجهی بی پروا به دیگران است. من می ترسم که میشل تست خود را شکست داد.

مشاهده لینک اصلی
این مطالعه خوبی بود. فلاپ پوششی نشان می دهد که این اتفاق بسیار شگفت انگیز تر از آن بود، اما من فکر می کنم که تنها در مورد زمان نوشته شده کار می کند. آشکار است که آندره گید هوشمند بود - پروسس تمیز است و ایده هایش را به سادگی و به روشنی بیان می کند و گاهی اوقات خیلی عمیق است. این قسمت زیر به من خیلی سختی زد که من در چندین بار آن را یادآور شدم. اما باور دارم که عاشقان یک بار و یک بار تنها به یک قله خاص می رسند، که روح همیشه پس از آن که بیهوده به دنبال آن می رود، پیشی می گیرد؛ که در تلاش برای احیای آن شادی، آن را واقعا از آن می پوشد؛ این چیزی نیست که برای شادی کشنده تر از حافظه شادی باشد. من فقط قبل از این کتاب را نگاه کردم زیبایی بزرگ را تماشا کردم. کل فیلم بر این فرض استوار است که چگونه حافظه شادی گذشته می تواند شادی در آینده را مهار کند. بنابراین این ایده فقط دو بار از دو رسانه مختلف به من برخورد کرده است.

مشاهده لینک اصلی
من با این کتاب کاملا شگفت انگیز بودم. داستان اول شخص است. من نمیتوانم کمک کنم اما نویسنده را با ژان پل ساتر مقایسه کنم. همه شخصیتهای هر دو نویسنده معمولا سعی میکنند زندگی خود را از یک موقعیت جداگانه تحلیل کنند. آنها زنده هستند اما کاملا زنده نیستند. بخشی از آنها یک خدایی است که مسئول اعمال وجود موجود است. من یک فیلسوف نیستم، اما از نظری به نام اگزیستانسیالیسم شنیده ام. بعدا آن را بخوانید. آندره گید یک نویسنده فرانسوی است که به داستان میشل و مبارزاتش برای غلبه بر بیماری خود می گوید. او همچنین تلاش می کند که خوشحال باشد و خانواده اش را شاد کند. با این حال، زودتر او بهتر از همسرش بیمار می شود. گیلد تلاش می کند آسیب پذیری زندگی انسان را به ما نشان دهد. ما یاد می گیریم که زندگی ما جدا از زمین و دیگر موجودات است. شادی ما در همه جا یکسان نیست. چیزی که یک نفر را خوشحال می کند نمی تواند تعمیم یابد. همه باید جهان خودشان را بسازند و یاد بگیرند که آن را دوست داشته باشند.

مشاهده لینک اصلی
... بنابراین میشل، شخصیت اصلی، کمی از دیک است. او متوجه می شود که زندگی او با ارزش های سنتی و محافظه کارانه تعیین شده است و تصمیم می گیرد این را برای تبدیل شدن به نوعی فرد آزاد و آزاد، که زندگی اش را بدون محدودیت های اخلاقی زندگی می کند، می گیرد. بنابراین او برخی از جنس همجنسگرا، تلاش می کند برخی از برهنگی و به طور کامل نادیده گرفتن همسر مرگ خود، Marceline. برای آن عادلانه تر از آن است. گید بر تنش میان فردگرائی و انطباق درون جامعه متمرکز است. او از شکل مأموریت استفاده می کند تا ایدئولوژی فردگرایی دنباله دار و خسته کننده را نشان دهد. آن را به حداقل می گوید مرز بین آن ها است. اما بیشتر از همه، @ Limmoralise @ فقط یک کتاب بسیار خسته کننده است. میشل برای چهل صفحه، بیماری سل را توصیف می کند. و پس از آن چند فصل است که در آن میشل کشاورزی می رود. اگر این نوع ادبیات شما را حفاری می کند، Id توصیه می کند که توسط تولستوی بهAnna Karenina @ حفر شود. این کتاب به طور کلی این روزها نسبتا قدیمی و غیرقابل انکار است. اتفاق می افتد

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب رذل


 کتاب زن وسطی