یکی از چهره های اصلی تئاتر مدرن، لوئیجی Pirandello (1936-1867)، درام و طنز نوشت که مناقشات را با خروج های رادیکال خود از تکنیک های سنتی تئاتر آغاز کرد. جالب ترین کار او، شش شخصیت در جستجوی نویسنده، تجسم نوآوری های نوازندگان جایزه نوبل را با ارائه یک نمایش باز پایان در یک مرحله بدون مجموعه.
ابتدا در سال 1923 اجرا شد، این کمدی فکری شش نفر را به یک صحنه معرفی می کند که شرکتی از بازیگران برای تمرین مونتاژ شده است. ادعا می کند که خلاقیت ناقص و بی استفاده از تخیل نویسندگان است، آنها خطوط را برای یک داستان می خواهند که جزئیات زندگی آنها را توضیح دهد. در این صحنه ها، این شخصیت های واقعی، همه اعتراف می کنند که بخشی از یک خانواده بزرگ هستند، نمایش های مختلفی را ایجاد می کنند که با اختلافات، وقفه ها و استدلال ها مشخص می شوند.
این کنسول در حال جستجو برای چهره های بسیاری از واقعیت است، این کلاسیک در حال حاضر در نسخه ارزان قیمت است که توسط گروه های تئاتری آماتور و همچنین دانشجویان درام استقبال می شود.
خرید کتاب شش شخصیت در جست و جوی نویسنده
جستجوی کتاب شش شخصیت در جست و جوی نویسنده در گودریدز
معرفی کتاب شش شخصیت در جست و جوی نویسنده از نگاه کاربران
این کاملا فک زدن بود. یکی از کتاب های مورد علاقه من در حال حاضر، و من قصد دارم در خواندن آن بارها بیشتر. من این را به هر کسی توصیه می کنم که ذهن خود را در هر جهت خم کند.
مشاهده لینک اصلی
این درام (تراژدی کمدی؟) من را غافلگیر کرد. من انتظار نداشتم این را خیلی دوست داشته باشم. این بازی با ذهن من بازی می کرد، اما در نهایت، من هنوز هم واقعی تر از 6 شخصیت هستم.
مشاهده لینک اصلی
من انتظار داشتم که ذهنم پرواز کند و تنها شایستگی آن، اصالت موضوع است، اما چیزی بیش از آن نیست
مشاهده لینک اصلی
1- بازی در تئاتر با بازیگران در حال تمرین باز می شود. شصت نفر از کارآفرینی ها متوقف شدند که ادعا می شود کاراکترهایی هستند که توسط نویسنده ایجاد شده است که هرگز کاری را انجام نمی دهد که به سادگی رها شده است و شخصیت هایی را ایجاد می کند که صحنه های دوگانه ای را برای آنها نوشت و تصمیم گرفت که کار را انجام ندهند. بنابراین آنچه آنها می خواهند این است که آنها می خواهند کسی بخواهد قطعات را برای آنها بنویسند و داستان نویسی را به پایان برسانند. داستان آنها بسیار پیچیده در مورد روابط میان یک مرد و همسرش است که از او جدا شده است و چهار فرزند یکی از آنها فرزند خود آنها بوده و سه نفر از آنها پس از ترک شوهرش و با عاشق نقل مکان کرد . هر شخصیتی در این پیچیده کوچک از شش شخصیت توسط حسادت، عشق، نفرت، گناه، شرم و شکنجه شکنجه می شود و این واقعا نوع داستان های مضحک و ملودرام است. اما نقطه واقعی بازی این داستان در داستان نیست، بلکه ارتباط بین شش شخصیت داستانی است که روی صحنه می آیند و بازیگران واقعی که در حال حاضر روی صحنه می آیند، زمانی که شش کاراکتر نمایش داده می شود. این بازی اصرار دارد که این تعامل بین شخصیت های داستانی و واقعی که انسان ها نمی توانند بین ظاهر و واقعیت متمایز شوند و در واقع این تمایز واقعا وجود ندارد. واقعیت این بازی نشان می دهد تنها چیزی است که من در این لحظه باور به آن، ظاهر که من خود را متعهد در حال حاضر. به عنوان دون کیشوت، آنچه مهم است واقعا وجود ندارد، اما چیزی که من می بینم، چگونه تفسیر می کنم، چطور می بینم. و Pirandello چند سال پیش یک بازی به نام درست است که اگر شما فکر می کنید که شما پیشنهاد شده است که بسیاری از واقعیت های مختلف وجود دارد به عنوان وجود دارد تصور شش شخصیت شش واقعیت وجود دارد. در شش شخصیت حتی تمایز بین داستانی و حقیقت از بین می رود زمانی که شش شخصیت داستانی وارد همان واقعیت است که توسط بازیگران و تولید کنندگان اشغال شده است. پدر در واقع استدلال می کند که شخصیت های خیالی واقعی تر از موجودات زنده هستند. از آنجا که شخصیت فکری به گونه ای زندگی می کند که برای همیشه ابدی است، در حالی که زندگی همیشه در طول زمان تغییر می کند. ایده که هنر جاودانه است در حالی که انسان حمل و نقل است ایده جدید نیست، اما Pirandello قرار بود آن را به برخی از استفاده های جدید در اینجا قرار داده است. نقطه دیگری که پیراندلو هر شخصیت را در این گروه از شش شخصیت میبیند رویدادها و شخصیتهای دیگر را به صورت متفاوتی میبیند هر شخصیت دارای احساس شخصیت است و هر کس می داند که تمام شخصیتهای دیگر حس می کنند که او چه کسی است و هر کدام می آید داستان خود را پخش می شود که هیچ تضمینی وجود ندارد که به عنوان مثال احساس من از من که دقیق تر و یا هر گونه بیشتر معتبر تر از یک دیدگاه که شخص دیگری از من است. هر شخصیت همه چیزهایی است که در زمان های مختلف بوده است و تمام چیزهایی که همه چیز را به دیگران در زمان های مختلف به چشم می خورد، چشم های دیروز وجود دارد چشم امروز، چشم های فردا وجود خواهد داشت و وجود دارد تفسیرهای دیگران بر روی شخصیت من دیروز و امروز و فردا قرار گرفته است. شخصیت ها چیزی از داستان خود می دانند. آنها دو صحنه را می دانند و کمی از داستان خود می دانند. آنها می دانند وقتی عاشق مادر می میرند که او از دست رفته است، بنابراین خانواده اش را به شهر بازگرداند که در آن شوهر بدون گفتن به او زندگی می کند. بنابراین او نمی داند که او در شهر است. برای حمایت از خانواده او کار دست و پا در یک فروشگاه لباس متعلق به یک خانم خاص است. در حال حاضر، مادر می داند که مادرش چه می کند. فروشگاه لباس Pace واقعا یک جبهه برای فاحشه است. خانم Pace دارای یک اتاق پشتی است که در آن دختران جوان این کار را انجام می دهند در حالیکه مادران معمولا در حال انجام سوزناک هستند. بنابراین او دختر این مادر را برای کار در خدمات فاحشه اش استخدام می کند. در یکی از صحنه هایی که پدرش از اتاق پشت در خانم ملاقات کرده بود نوشته شده است. به سرعت و دختر همسایه سابق خود را به عنوان همراه خود برای آن روز داده شده است. او در حال حاضر او را در آغوش خود ارائه کرده است او را به خرید یک کلاه پادشاهی جدید، او خواسته است که آن لباس سیاه کمی که او پوشیدن زمانی که مادر می آید bursting و گفت: نه آن دختر من است. بعدها پدر پدر و مادر همسر سابق و سه فرزندش را دارد که با عاشقش در خانه اش مراقبت می کند و روابط خود را با خود و دخترش همسو می کند. او به یاد می آورد که زمانی که او یک دختر کوچک بود برای بازی در مدرسه ای که او آمد و تماشای بازی او در حیاط مدرسه زمانی که او بسیار کوچک بود. او او را به رسمیت می شناسد و به یاد می آورد. بنابراین او به او فکر می کند که او نوعی از pedophile نوعی از فرزندان کودک است که فکر می کند علاقه اش نمی توانست بی گناه باشد و سپس با توجه به تجربه او بعد از او بود. او می گوید که به خانواده اش علاقه مند بود که همسر سابق و معشوقش ایجاد کرده بود و منافع وی صرفا بی گناه بود. بنابراین او اصرار می ورزد که همه چیز را که پدربزرگش دربارۀ او بر آن باور دارد absolutel ...
مشاهده لینک اصلی
من نمی دانم اگر آن را © تم برای خلق و خوی، برای داشتن آغاز شده است و پس از مدت دو هفته متوقف خواندن به دلیل آن را به نمایندگی شاید عمیقا بهتر، و یا به سادگی به خاطر من فکر نمی کنم دادن سطح ©، اما واقعیت این است که این کار من عمیقا ناامید شده است. س © 1921 است که و که عناصر در داستان است که آن را بسیار در این واقعیت منحصر به فرد، به عنوان ایده های نوآورانه ساخت تئاتر در تئاتر وجود دارد، اما لحن کلی باعث می شود من بی حوصله و من فکر نمی کنم آن را به خصوص روشن یا بزرگ شاید این به این دلیل است که او بیشتر از معروف ترین اثر برنده جایزه نوبل ایتالیایی لوئیجی پیراندلو را انتظار می رود. شاید نه
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب شش شخصیت در جست و جوی نویسنده
خرید کتاب شش شخصیت در جست و جوی نویسنده
جستجوی کتاب شش شخصیت در جست و جوی نویسنده در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
این درام (تراژدی کمدی؟) من را غافلگیر کرد. من انتظار نداشتم این را خیلی دوست داشته باشم. این بازی با ذهن من بازی می کرد، اما در نهایت، من هنوز هم واقعی تر از 6 شخصیت هستم.
مشاهده لینک اصلی
من انتظار داشتم که ذهنم پرواز کند و تنها شایستگی آن، اصالت موضوع است، اما چیزی بیش از آن نیست
مشاهده لینک اصلی
1- بازی در تئاتر با بازیگران در حال تمرین باز می شود. شصت نفر از کارآفرینی ها متوقف شدند که ادعا می شود کاراکترهایی هستند که توسط نویسنده ایجاد شده است که هرگز کاری را انجام نمی دهد که به سادگی رها شده است و شخصیت هایی را ایجاد می کند که صحنه های دوگانه ای را برای آنها نوشت و تصمیم گرفت که کار را انجام ندهند. بنابراین آنچه آنها می خواهند این است که آنها می خواهند کسی بخواهد قطعات را برای آنها بنویسند و داستان نویسی را به پایان برسانند. داستان آنها بسیار پیچیده در مورد روابط میان یک مرد و همسرش است که از او جدا شده است و چهار فرزند یکی از آنها فرزند خود آنها بوده و سه نفر از آنها پس از ترک شوهرش و با عاشق نقل مکان کرد . هر شخصیتی در این پیچیده کوچک از شش شخصیت توسط حسادت، عشق، نفرت، گناه، شرم و شکنجه شکنجه می شود و این واقعا نوع داستان های مضحک و ملودرام است. اما نقطه واقعی بازی این داستان در داستان نیست، بلکه ارتباط بین شش شخصیت داستانی است که روی صحنه می آیند و بازیگران واقعی که در حال حاضر روی صحنه می آیند، زمانی که شش کاراکتر نمایش داده می شود. این بازی اصرار دارد که این تعامل بین شخصیت های داستانی و واقعی که انسان ها نمی توانند بین ظاهر و واقعیت متمایز شوند و در واقع این تمایز واقعا وجود ندارد. واقعیت این بازی نشان می دهد تنها چیزی است که من در این لحظه باور به آن، ظاهر که من خود را متعهد در حال حاضر. به عنوان دون کیشوت، آنچه مهم است واقعا وجود ندارد، اما چیزی که من می بینم، چگونه تفسیر می کنم، چطور می بینم. و Pirandello چند سال پیش یک بازی به نام درست است که اگر شما فکر می کنید که شما پیشنهاد شده است که بسیاری از واقعیت های مختلف وجود دارد به عنوان وجود دارد تصور شش شخصیت شش واقعیت وجود دارد. در شش شخصیت حتی تمایز بین داستانی و حقیقت از بین می رود زمانی که شش شخصیت داستانی وارد همان واقعیت است که توسط بازیگران و تولید کنندگان اشغال شده است. پدر در واقع استدلال می کند که شخصیت های خیالی واقعی تر از موجودات زنده هستند. از آنجا که شخصیت فکری به گونه ای زندگی می کند که برای همیشه ابدی است، در حالی که زندگی همیشه در طول زمان تغییر می کند. ایده که هنر جاودانه است در حالی که انسان حمل و نقل است ایده جدید نیست، اما Pirandello قرار بود آن را به برخی از استفاده های جدید در اینجا قرار داده است. نقطه دیگری که پیراندلو هر شخصیت را در این گروه از شش شخصیت میبیند رویدادها و شخصیتهای دیگر را به صورت متفاوتی میبیند هر شخصیت دارای احساس شخصیت است و هر کس می داند که تمام شخصیتهای دیگر حس می کنند که او چه کسی است و هر کدام می آید داستان خود را پخش می شود که هیچ تضمینی وجود ندارد که به عنوان مثال احساس من از من که دقیق تر و یا هر گونه بیشتر معتبر تر از یک دیدگاه که شخص دیگری از من است. هر شخصیت همه چیزهایی است که در زمان های مختلف بوده است و تمام چیزهایی که همه چیز را به دیگران در زمان های مختلف به چشم می خورد، چشم های دیروز وجود دارد چشم امروز، چشم های فردا وجود خواهد داشت و وجود دارد تفسیرهای دیگران بر روی شخصیت من دیروز و امروز و فردا قرار گرفته است. شخصیت ها چیزی از داستان خود می دانند. آنها دو صحنه را می دانند و کمی از داستان خود می دانند. آنها می دانند وقتی عاشق مادر می میرند که او از دست رفته است، بنابراین خانواده اش را به شهر بازگرداند که در آن شوهر بدون گفتن به او زندگی می کند. بنابراین او نمی داند که او در شهر است. برای حمایت از خانواده او کار دست و پا در یک فروشگاه لباس متعلق به یک خانم خاص است. در حال حاضر، مادر می داند که مادرش چه می کند. فروشگاه لباس Pace واقعا یک جبهه برای فاحشه است. خانم Pace دارای یک اتاق پشتی است که در آن دختران جوان این کار را انجام می دهند در حالیکه مادران معمولا در حال انجام سوزناک هستند. بنابراین او دختر این مادر را برای کار در خدمات فاحشه اش استخدام می کند. در یکی از صحنه هایی که پدرش از اتاق پشت در خانم ملاقات کرده بود نوشته شده است. به سرعت و دختر همسایه سابق خود را به عنوان همراه خود برای آن روز داده شده است. او در حال حاضر او را در آغوش خود ارائه کرده است او را به خرید یک کلاه پادشاهی جدید، او خواسته است که آن لباس سیاه کمی که او پوشیدن زمانی که مادر می آید bursting و گفت: نه آن دختر من است. بعدها پدر پدر و مادر همسر سابق و سه فرزندش را دارد که با عاشقش در خانه اش مراقبت می کند و روابط خود را با خود و دخترش همسو می کند. او به یاد می آورد که زمانی که او یک دختر کوچک بود برای بازی در مدرسه ای که او آمد و تماشای بازی او در حیاط مدرسه زمانی که او بسیار کوچک بود. او او را به رسمیت می شناسد و به یاد می آورد. بنابراین او به او فکر می کند که او نوعی از pedophile نوعی از فرزندان کودک است که فکر می کند علاقه اش نمی توانست بی گناه باشد و سپس با توجه به تجربه او بعد از او بود. او می گوید که به خانواده اش علاقه مند بود که همسر سابق و معشوقش ایجاد کرده بود و منافع وی صرفا بی گناه بود. بنابراین او اصرار می ورزد که همه چیز را که پدربزرگش دربارۀ او بر آن باور دارد absolutel ...
مشاهده لینک اصلی
من نمی دانم اگر آن را © تم برای خلق و خوی، برای داشتن آغاز شده است و پس از مدت دو هفته متوقف خواندن به دلیل آن را به نمایندگی شاید عمیقا بهتر، و یا به سادگی به خاطر من فکر نمی کنم دادن سطح ©، اما واقعیت این است که این کار من عمیقا ناامید شده است. س © 1921 است که و که عناصر در داستان است که آن را بسیار در این واقعیت منحصر به فرد، به عنوان ایده های نوآورانه ساخت تئاتر در تئاتر وجود دارد، اما لحن کلی باعث می شود من بی حوصله و من فکر نمی کنم آن را به خصوص روشن یا بزرگ شاید این به این دلیل است که او بیشتر از معروف ترین اثر برنده جایزه نوبل ایتالیایی لوئیجی پیراندلو را انتظار می رود. شاید نه
مشاهده لینک اصلی