کتاب موش ها و آدم ها

اثر جان اشتاین بک از انتشارات مجید (به سخن) - مترجم: مهدی افشار-نوبل ادبیات

کتاب «موش‌ها و آدم‌ها» نوشته جان اشتاین بک (۱۹۶۸- ۱۹۰۲)، نویسنده آمریکایی است.
جان ارنست استاینبک جونیور که در ایران به نام جان اشتاین بک شناخته می‌شود، در سال ۱۹۶۲ موفق به کسب جایزه نوبل شد، او در کارنامه‌اش جوایز مهم دیگری چون پولیتز را نیز دارد.
بی‌شک مهم‌ترین اثر او، رمان «خوشه‌های خشم» توانسته شهرتی مثال زدنی برایش به ارمغان بیاورد و اشتاین بک را تبدیل به یکی از نویسندگان ماندگار در تاریخ ادبیات جهان کند.
رمان «موش‌ها و آدم‌ها» نیز یکی دیگر از آثار شناخته شده اوست در طول سالیان منبع الهام بسیاری از نویسندگان، فیلم‌سازان و دیگر هنرمندان بوده است.
این کتاب که همزمان با رکود اقتصادی نوشته شده، روایت دو دوست به نام‌های جرج میلتون و لنی اسمال است که با مهتری اسب‌ها روزگار می‌گذرانند. مهم‌ترین رویای این دو آن است که روزی زمینی از آن خود داشته باشندف که بتوانند در آن خرگوش پرورش دهند.
اما این رویا که بنیانش در ذهن کودکانه لنی شکل گرفته است تبدیل به کابوسی عجیب می‌شود. لنی تنها در یک مواجه کودکانه با زن پسر ارباب مرتکب قتل می‌شود و این خود سرآغاز ماجراها و تغییراتی است که زندگی این دو نفر و اطرافیانشان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
در بخشی از کتاب «موش‌ها و آدم‌ها» می‌خوانیم:
« برکه سبز عمیق رود سالیناس هنوز اواخر بعدازظهر را می‌گذراند. اکنون دیگر خورشید دره را ترک گفته بود تا ستیغ تند کوهستان گابیلان را در پیش گیرد و بالا رود. نوک تپه‌ها از آفتاب در حال غروب به سرخی می‌گرایید، اما در کنار برکه میان چنارهای پلیسه‌دار، سایبانی دل‌نشین پدید آمده بود.
یک مار آبی با چابکی و نرم رفتاری در سطح برکه شناور بود و سر پریسکوپ مانندش را از سویی به سویی دیگر می‌گرداند. مار طول برکه را درنوردید و به پای‌های بی‌حرکت حواصیلی نزدیک شد که در سطح کم‌عمق برکه ایستاده بود. سر و نوک ثابت حواصیل نیزه‌وار در آب فرو رفت و در یک لحظه، مار کوچک را در حالی‌که دُمش به‌طرز جنون‌آسایی تکان تکان می‌خورد، به منقار گرفت.
هجوم دوردست باد، زوزه کشید و از میان تاج درختان عبور کرد و حرکتی موج مانند در شاخه‌های درختان پدید آورد. برگ‌های درختان چنار، سطح نقره‌گون خود را نمایان کردند و باد برگ‌های قهوه‌یی و خشک را چندمتری آن سوتر راند و سپس ردیف در ردیف، امواج ظریف و ملایم باد جریان یافت و در سطح سبز برکه شکنجی افکند».


خرید کتاب موش ها و آدم ها
جستجوی کتاب موش ها و آدم ها در گودریدز

معرفی کتاب موش ها و آدم ها از نگاه کاربران
جان اشتاین بک در این کتاب و هم چنین خوشه های خشم ثابت کرد که در شخصیت پردازی و نحوه ی اوج و پایان کتاب واقعا قهار و زبردسته.....

مشاهده لینک اصلی
موش‌ها و آدم‌ها داستان دو همراه که با همدیگه یه جورایی کنار میان و با وجود تفاوت‌ها از نظر عاطفی به همدیگه گره خوردن.
ساده‌نویسی جان اشتاین بک باعث می‌شد ریتم کتاب تندتر بشه و خواننده رو دنبال خودش بکشونه که برای من دلچسب بود. با این حال گاهی برخی توصیفات به نظرم اضافی میومد.
شخصیت‌پردازی که برای من تو کتاب تقریبا از هر چیز دیگه‌ای مهم‌تره اینجا در مورد دو شخصیت اصلی کتاب یعنی ژرژ و لنی به نحو عالی انجام شده اما زمانی که وارد مزرعه می‌شن و یک دفعه تعداد زیادی شخصیت وارد ماجرا می‌شن بهم احساس گمگشتگی دست داد. تا انتها هم به نظرم به جز کورلی و زنش بقیه خوب از آب درنیومدن.
جاهایی از کتاب که ژرژ و لنی تصویری از آینده رو مرور می‌کردن رو خیلی زیاد دوست داشتم. حتی گاهی اشک تو چشمام جمع می‌شد.
نوع پایان‌بندی کتاب شوکه کننده بود. دوستش نداشتم. اما منصفانه بخوام بگم پایان‌بندی بهتری به ذهنم نمی‌رسه که بخوام بگم ای کاش فولان طور می‌شد.
در مجموع نویسنده خیلی خوب با لحن انتقادی برشی از جامعه‌ی زمان خودش رو ارائه داده که در نوع خودش ستودنیه.

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** معمولا هنگامی که پدر و من در واقع مکالمات داشته باشند، تمایل دارد در مورد نوعی استدلال بحث کند. در حقیقت، حتی اگر با او موافق باشم، می توانم طرف مقابل این استدلال را فقط برای استدلالات به دست آورم. هنگامی که ما موافق هستیم، ساکت می شویم، و رابطه ما بیشتر به خاطر سکوت است، شانس استدلال می باشد که معمولا برای تصدیق کردن خیلی خوب است. وقتی جوانتر بودم، در اشکهایم اشک میریختم، ناامید شدم که او نمیتواند فراتر از دیدگاههای خود باشد. در نگاه به گذشته، من فکر میکنم میتوانم همین را برای خودم هم بگوییم. من تا به حال به اندازه کافی به اندازه کافی تا کنون طرف او را در نظر نگیرید. ما هر دو فقط مرتب کردن بر اساس این لحن cocky و تهاجمی، او فقط در حال پخش بهتر آن است، هنوز هم، من فکر می کنم آن را با تغییر در سن است. مهم نیست که چقدر متفکر یک بحث، یا یک سوال یا تفکر بوده است، چیزی که من مطرح کردم این است که او به نوبه خود نمیتواند پاسخ دهد، فقط می گوید من تجربه نداشتم یا سن برای درک. من هنوز به این واقعیت نرسیده ام که هرگز قادر نخواهم بود به عقب برگردم و اینگونه به هیچ وجه کودک خود را در چشمانش متوقف نخواهم کرد ... آیا من نمی توانم آن را متوقف کنم؟ کودک به نظر من هرچند که با او متفاوت است اما روزی می خواهم به درستی از استانداردهای خود برخوردار باشد. هرچند که من در حال خواندن موش ها و مردان بودم، نمی توانستم فکر کنم که استدلالی که پدر و من داشتند، زمانی که من خیلی جوان بود ما در مورد کتاب مقدس و تصمیم من صحبت کردیم که آیا آن را بخوانیم یا نه. او سعی کرد من را در هر جهت منجر شود، اما او می خواست من را به درک یک چیز. خواندن کتاب مقدس او گفت: مانند یک \"شمشیر دو لبه\" بود. تئوری او (به جز او منحصرا، بدیهی است) این بود که اگر یک کتاب مقدس را بخواند و آن را درک کند، استانداردهای رسیدن به بهشت ​​سخت تر بود. من فکر می کنم این معادله چیزی شبیه به این بود: 1. جهل = innocence2. بی گناه همیشه به بهشت ​​می رسد، زیرا شما می توانید بی گناهی را ببخشید. من پرسیدم آیا این به معنای افرادی است که هرگز کتاب مقدس را به آسمان نیاوردند. پدرم پاسخ داد که آنها انجام دادند، زیرا تقصیر آنها نبوده است. اما این تنها به این معنی بود که فشار بیشتری برای افرادی که به آن مبتلا شده بودند، وجود داشت، زیرا پس از آن آنها انتخاب وجدان را به راه رفتن در این مسیر انجام دادند یا راه دیگری پیدا می کردند. وزن این کل ایده به مدت طولانی من را نادیده گرفت. من به یاد پدرم می ترسم به نظر می رسید مسخره بود، احتمال بد شدن مردم بهشت ​​فقط به این دلیل است که هرگز بهتر از آن نمی دانستند. این زمانی بود که من یک فرد بسیار محکم بودم. اگرچه من نمیتوانم این را در قلب من انکار کنم، ایده خداوند چنان عفو ​​و بخشش آسوده بود. من این دیدگاه را دوست داشتم که پدرم برگزید، اما من نمیخواستم با آن موافقت کنم. در مورد موشها و مردانی که درباره این موضوع صحبت کردند، به ذهنم خطور کرد. تئوری پدرم به یک اعتقاد تبدیل شده است که همه چیز به طور کامل تغییر کرده است اما با همان قلب واقعی. مردم بد نیستند؛ مردم محصول وقایع، موقعیت ها هستند. من نمی توانم بگویم که مردم 100٪ از گذشته خود را دارند، چرا که در لحظه زندگی یک فرد توانایی انتخاب و داشتن حقیقتی غیرقابل انکار واقعی را بر خاطرات و انتظارات آینده دارد. اما اگر یک فرد زندگی بسیار سختی را تجربه کند، احتمال آن فرد تکرار اشتباهات گذشته بالاتر است. بدون در نظر گرفتن این موضوع از موضوع خارج شد. من فکر می کنم Lennie تجسم هر چیز فوق العاده و دردناک است که باعث بی گناهی می شود. به نظر می رسد که به نظر می رسد که مردم به عنوان یک کیفیت خوب به تصویر کشیده شده اند. این نوع بیگناهی است که در جهل ریشه دارد. بی تفاوتی Lennie ریشه در یک اختلال روانی است، اما این واقعا تغییر چشم انداز من نیست. ذهنی کودک است و بچه ها بی گناه هستند. وقتی Lennie درگذشت من در مورد آن بسیار فکر کردم. اگرچه این کتاب به هیچ وجه با مسئله دین یا خداوند مقابله نمیکرد، یا چیزی نزدیک به آن، من نمیتوانستم کمک کنم اما میدانستم که لنی به بهشت ​​میرود. واقعا یک چیز عجیب و غریب بود که بعد از خواندن چنین قطعه ای قدرتمند و عاطفی فکر کنید. شخصیت مورد علاقه من با این حال باید Curleyâ € ™ ثانیه همسر. تمام شخصیت های این داستان چنین رول مهمی داشتند، معنی دار و غواصی عمیق به روان خود. همه اما Curleyâ € ™ ثانیه همسر، که هدف روح خود را در این داستان مرگ بود، و ثابت کند که شهوت در پایان از خود می شکند. همسر Curley، که به نظر من چیزی جز میل جنسی در یک مجموعه ای از شخصیت های عجیب و غریب اما عمیق نیست، بازتابی صادقانه ترین واقعیت موجود در این کتاب است. همسر Curley همسر خود را با نیمه پوشش یونجه زرد پوشانده است. و مزخرف و برنامه ریزی و نارضایتی و درد برای توجه همه از چهره اش رد شد. او بسیار زیبا و ساده بود، و صورتش شیرین و جوان بود. (93) این مروارید کمی از آگاهی در راه او بود که باعث شد من او را دوست داشته باشم. â € œthe درد برای توجه، که آیا این احساس نمی دانند؟ و این ایده که تنها راه برای از بین بردن این درد، نارضایتی و بی حوصلگی (گاهی اوقات به طور هدفمند گاهی اوقات در جهل و نادانی انجام می شود) تنها می تواند با مرگ مورد ضرب و شتم قرار گیرد. و داشتن ...

مشاهده لینک اصلی
Guy بدون نیاز به هیچ حس و حال خوب است. به نظر می رسد گاهی اوقات آن را توجیه می کند در راه دیگر. نگاهی به یک مرد واقعی هوشمند و او تا به حال تقریبا همه چیز خوب است. @ - از موش ها و مردان من واقعا فکر می کنم من جان استینبک را دوست دارم، که برای من تعجب آور است، زیرا من هرگز به خودم به عنوان خواننده استینبوک فکر نمی کردم. فقط چیزی در مورد نحوهی نوشتنش است که از طریق همه چالشها و تظاهرها از بین میرود و فقط آن را مانند آن میگوید، و این واقعا طراوت را میبینم. گاهی اوقات آنها آسان می شوند و گاهی اوقات آسیب می رسانند، اما آن نوع آسیب دیده است که، امیدوارم، باعث می شود ما می خواهیم بهتر باشیم. حداقل این باعث می شود که من این احساس را احساس کنم. من می دانم برای کسانی که از شما خواسته اند به سختی اعتقاد داری، سخت است، اما گاهی اوقات می توانم یک کمی عوضی باشم. من می توانم خواستار، غیر منطقی، بی معنی و مودبانه باشم، و گاهی اوقات ناراحتی و تحریک من بر بی گناهان بی نظیر بیرون می آید یا حداقل افرادی که واقعا شایسته جهنم نیستند که من در خدمتم. بنابراین، این کتاب با من مخالفت کرد. جورج با من مخالفت كرد و احساس كردم كه ميخواهم او صبور باشد و فقط سعي ميكند چشم انداز Lennies را درك كند، در حالي كه چهره من از آگاهي از اينكه من هميشه آنچه كه من ميخواهم انجام دهم، عمل ميكنم. من یک روحانی لعنتی هستم [تصویر خطا] من واقعا این کتاب را احساس کردم، به نظر میرسد که کتابهای استینبک به تازگی خوانده شده است. من می توانم با تمام شخصیت ها به نحوی شناسایی کنم، و من آن را دوست دارم. در چنین کتاب کوتاه، آسان است شخصیت های بسیار اشتباه را بدست آورید ... یا آنها کاریکاتور هستند، یا آنها کلاسیک هستند و یا فقط صدای خشن و خسته کننده هستند. من واقعا احساس کردم که این شخصیت ها را درک کردم، حتی اگر من آنها را دوست نداشتم. در پایان کتاب، زمانی که لنی از جرج می خواهد به او بگوید، او نمی خواهد او را بکشد، آیا او نمی خواهد او را به او بگوید بهتر است بدون او، من متوجه شدم که فقط دلهره آور است ... که Lennies احساس عادی می شود از جورج سرخوردگی با او. من هم برای جورج احساس کردم. او فقط می خواهد از Lennie مراقبت کند اما گاهی اوقات خیلی سخت است. او نمی تواند در همه جا در یک بار باشد و مجبور است که قربانی های بسیاری را به منظور حفظ Lennie از نوع مشکل که فقط می آید از دانستن هیچ بهتر است. این داستان فقط بیش از 100 صفحه طول می کشد، به طوری که طول می کشد تا شما را به خواندن در تمام، و من آن را به شدت توصیه می شود. یا شما می توانید حدود 3 1/2 ساعت طول بکشید و اجازه دهید گری سینیز آن را برای شما بخواند، این چیزی است که من انجام دادم. من در ابتدا مطمئن نبودم در مورد گری، اما او واقعا به سرعت رشد کرد. من هرگز فیلم را دیده ام، بنابراین من نمی دانستم که هدی در بازسازی ستاره دار شده است. گری Sinise صدای بسیار قابل تشخیص دارد، حداقل من فکر می کنم، و آن را در مقابل @ خواننده @ من @ من، اما من فکر کردم او کار شگفت انگیز خواندن این. صدای و شخصیت ها فقط درست بود، و من به طور معمول صدای @ @ @ را نمی شنوم وقتی که به صدا می آید ... من می خواهم این داستان برای خود صحبت کند. این قطعا این کار را کرد. این نوع داستان است که برای مدت طولانی با من در می آید. همانطور که گوش می دادم، یادداشت های خود را در مورد افکار که به من زده شد، احساساتی که من داشتم، مفاهیم و موضوعات در کتاب و مواردی از چیزهای جالب که من واقعا نمی دانستم چگونه بدون اینکه این داستان فوق العاده کمی را نقض کنم، بیاموزم. @ بهترین طرح های پنهان موش و مردان گمشده @ - رابرت برنز

مشاهده لینک اصلی
من اغلب از این کتاب فکر می کنم زمانی که مردم روحی را در خیابان ها می بینم. من باید پذیرفتم که من از جان استینبک حسادت می کنم ... چیزی که من نمی خواهم قادر به نوشتن 1/4 و همچنین می توانم. یکی از کتاب هایی که باعث شد من عاشق کلاسیک باشم.

مشاهده لینک اصلی
از موش ها و مردان: من سرپرست برادرانم هستم\n@ در هر نوشته ای صادقانه در جهان یک موضوع پایه وجود دارد. سعی کنید مردان را درک کنید، اگر یکدیگر را درک کنید، به یکدیگر مهربان خواهید بود. دانستن یک مرد خوب هرگز منجر به نفرت و تقریبا همیشه منجر به عشق. ابزار کوتاه تر، بسیاری از آنها وجود دارد. نوشتن تغییرات اجتماعی، نوشتن مجازات بی عدالتی، نوشتن در جشن قهرمانی است، اما همیشه این موضوع پایه است. سعی کنید یکدیگر را درک کنید. @ John Steinbeck در مجله ی 1938 خود، John SteinbeckFirst Ed، Covici-Friede، Ny.، Ny.، 1937، یان استینبک بر اساس موش و مردان بر اساس تجارب خود به عنوان یک متفکر در دهه ی 1920. منبع عنوان او @ به یک ماوس @ توسط رابرت برنز @ اما موسوی، شما هیچ خط سیر خود را، در اثبات پیش بینی ممکن است بیهوده: بهترین طرح های قرار داده شده است موش های anâ € ™ مردان باند عقب agly، Anâ € ™ Leaâ € ™ ما به جز غم و اندوه درد، برای دلسرد بودن! @ جورج میلتون و Lennie کوچک برنامه بود. لنی خوشحال شدم که از آنها شنیدم. صدای جیورز عمیق تر شد. او کلمات خود را به صورت ریتمیک تکرار کرد، همانطور که قبلا چندین بار گفته بود. بچه ها مثل ما، که بر روی پرورشگاه ها کار می کنند، تنها بچه هایی هستند که در جهان زندگی می کنند. آنها هیچ خانواده ای نداشتند آنها هیچ جایی ندارند آنها به یک مزرعه کار می کنند تا یک سهام، و اولین چیزی که می دانید آنها دم خود را در برخی از مزرعه دیگر poundin. آنها هیچ چیز را به جلو نگاه کردن به. \"جان مالکوویچ به عنوان Lennie کوچک و گری Sinise به عنوان جورج MiltonFrom از زمانی که من برای اولین بار خواندن کاین از خدا پرسید اگر او دروازهبان برادر من پاسخ من همیشه بوده است @ بله @ شاید این است که چرا از موش و مردان یکی از رمان های مورد علاقه من باقی مانده است و جان استینبک یکی از نویسندگان مورد علاقه من است. این یک فلسفه است که خانواده ام را زندگی می کردند و آن را در من تزریق کردند. من اغلب آرزو داشتم که استینبک به ما گفته بود که جورج در زندگی عمه کلارا و لنی چه خبر است. با این حال، در طول زمان من آمده ام به باور پاسخ به این سوال مهم نیست. مهم این بود که Lennie یک فرد دیگر بود که به خاطر توانایی ذهنی محدودش نیاز به کمک و مراقبت داشت. کوچک، او نبود، گرچه دلیلش این بود. Steinbeck پایان این رمان کوتاه را با پیش بینی غیرمنتظره به عنوان دو اردوگاه غیرمعمول اردوگاه پیش از رفتن به یک مزرعه دیگر در طول افسردگی بزرگ پایان می دهد. جورج به Lennie می گوید که اگر او به عنوان مشغله در علف های هرز به مشکل برسد، باید به جایگاه کمپین خود بازگردد و جورج او را در آنجا ملاقات کند. جان کلارا به طور غیرقانونی به لانه یک طلسم را برای لمس چیزهای نرم در سن کودکی ساخته بود. یک قطعه مخملی نرم، موش، که Lennie کشتن، زیرا او قدرت خود را نمی داند. در Weed او یک دختر را در لباس قرمز دیده است. همه او می خواستند این لباس قرمز را لمس کنند. اما دختر جوان که آن را بپوشاند، فریاد تجاوز را مطرح کرد. جورج و Lennie در حال اجرا بودند. به همین دلیل ژرژ هشدار داد. ستایبک به طرز محسوسی بسیاری از تم ها را با یک کاراکتر نسبتا کوچک از کاراکترهایی که در مزرعه ای که جورج و لنی آمده اند، رنگ می کند. هر گونه تعصبی وجود دارد که می توان در این مزرعه در دره Salinas تصور کرد. آب نبات که یک دست را از دست داده است قدیمی است. او می تواند در هر زمان از بین رفته باشد. او یک سفره، جمع آوری و شستن ظروف است. Crooks یک جفت پایدار با پشت کشیده و سیاه است. او به خانه گنجه نمی آید، و سفیدپوستان به اتاق جداگانه اش وارد نمی شود. او هدف انزوا و تبعیض است. پسر رئیسها Curly، یک مرد کوچک است، که پر از نفرت و خشونت است، یک قلدر. او اخیرا ازدواج کرده است. همسر فرفری یک دختر جوان با گذشته است. مردان در خانه گاوچران دارای دو محل سکونت جنسی، فاحشه یا همسر Curly هستند. همسر فرفری چشم چشمک زدن دارد. تنها بودن یک زن ضعف است سکسیوری شگفت انگیز است. استاینک، چشم انداز آمریکایی از امید و رویاها را رنگ می کند. جورج و Lennie در نظر گرفتن یک جای کمی از خود را. وقتی آب نبات به آنها ملحق می شود، آنها به بزرگترین بخش از سهام خود می رسند، به نظر می رسند که آنها را درک می کنند. یک ماه کار می کند آنچه را که نیاز دارد فراهم می کند. اما این اتفاق نخواهد افتاد. همسر فرفری چشم خود را در Lenny.Lara فلین بویل و جان ملاکوویچ در انبار می کشد @ موی من را احساس کنید. آن نرم. @ این آخرین اشتباه خواهد بود همسر Curlys می سازد. لنینی برای فرار از لختی تشکیل می شود. جورج تنها می تواند امیدوار باشد که برای اولین بار به آنجا برود تا Lennie از تروری که Lennie با آن روبرو می شود را نجات دهد. Lennie در انتظار رودخانه است. او از او می خواهد که به او بگوید چطور خواهد بود. جورج به او می گوید که در سراسر رودخانه نگاه کند. جورج، قانون نهایی بودن نگهبانان برادر خود را به عهده می گیرد که هزینه ی عواطف عظیم فراوانی دارد. \"من صدها تن از مردم را در جاده های اطراف خود می بینم و آنها را در پشت خود نگه می دارند. در سرشان صدها نفر از آنها. آنها می آیند، و آن ها را ترک می کنند. هر یک از لعنتی یکی از اعضای خانواده، یک قطعه کوچکی از زمین را در سر خود داشت. خداحافظی از خداوند هرگز آن را نمی پذیرد. درست مثل بهشت. بدن همیشه خواهان یک قطعه کوچکی از لانا است. من کتاب های زیادی در آنجا خواندم هیچکس هرگز به بهشت ​​نمی رسد، و هیچکس زمین را هرگز نمی گیرد این فقط در سرشان است. - Crooks، Stable Buck

مشاهده لینک اصلی
شجاعت ایستادن و صحبت کردن را طول می کشد. همچنین شجاعت برای نشستن و گوش دادن می باشد. این کلمات در یکی از پوسترهای مورد علاقه من هستند. آنچه که همیشه مرا به این خط ها متصل می کند اعتبار صفت، شجاعت، از هر دو طرف طیف است. این خوب است، صرف نظر از اینکه طرف مقابل ایستاده است. این که آیا شایستگی برگزاری یا تسلیم وجود دارد یا خیر، مسئلهی چشمگیری است که اغلب در تقاطع تجربیات گذشته و انتظارات آینده باقی میماند. و تقاطع ها همواره علامت سردرگمی را در خود نگه می دارند، آنها را نمی دانند؟ در چنین جاده ای، ما با جورج میلتون و لنی کوچک ملاقات می کنیم. کارگران مهاجر پس از رکود بزرگ، به اتوبوس ها هپ می گویند و به جاده های گرد و خاکی می اندیشند تا کارهای منحصر به فرد را به طور تصادفی برای کارهای خیرخواهانه انجام دهند. اما تنبیه وزن تنها رویای خود را، که از داشتن یک زمین و زندگی یک اراده آزاد است، به ارمغان می آورد، و از این رو، اهمیت بسیار زیادی را می پذیرد. جورج کوچک ساخته شده است سر شیک بر روی شانه های خود را که او disciplines، گاهی اوقات اقتدار و گاهی اوقات پدر بزرگ، Lennie غول پیکر که رویای بی گناه، کودکانه از طاووس خرگوش تحت پوشش بیرونی خود را در بیرون. اما فیزیک Lennie اغلب می تواند بهتر از ناسازگاری ذهنی خود و به دلیل اخراج آنها از مکان های مختلف می شود. اما زمانی که این دوتا کار خود را در مزرعه کریل شروع به کار می کنند، حل و فصل آنها توسط افراد بیشتر از یک مورد مورد آزمایش قرار می گیرد: یک همکار مالک ناراحت کننده، همسر خویشاوندش، رهبر گروه مبهم و همکار کارگر. به رغم بهترین مراقبت، رکورد زیبای خود را از رویای احساسی به آب و هوای خشن می انجامد. راننده هیچ گزینهای ندارد اما از مسافر مسافر خود بخواهد تا کشتی را قبل از آنکه خیلی دیر شود، بسیار خشمگین کند. Goodbyes ها ساده تر می شوند وقتی که یک چشم از امید در چشم های عقب افتاده درخشان می افتد. داستان Stainbeckâ € ™ ثانیه فوق العاده در حال حرکت است؛ آن را از لحظه ای به طنز آمیز و به عقب در ثانیه عبور می کند. این تنظیم یک قدم درونی برای زندگی مردم معمولی است که در طول یک دوره مهم در تاریخ، خشم سیاسی و اقتصادی را متحمل شده اند. ما نمی دانیم که چگونه بسیاری از این رویاها در زیر سنگ های سنگین بی ثباتی فرو رفته اند و بیکاری. اما ما می دانیم که برخی از رویاها که جان سالم به در برده اند، حتی پس از رنگ آمیزی که در آن متولد شده اند، وجود دارد. پس از همه، شجاعت رنج می برند و در عین حال آرزو می کنند. همچنین شجاعت را برای رد کردن و حرکت به سر می برد.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب موش ها و آدم ها