کتاب هرتزوگ

اثر سال بلو از انتشارات یوبان - مترجم: فریدون رضوانیه-نوبل ادبیات

موزس هرتزوگ با خود فکر کرد اگر عقلم را هم از دست داده باشم مهم نیست. بعضی‌ها تصور می‌کردند عقل او پارسنگ برمی‌دارد و خودش هم مدتی به سلامت عقلش مشکوک شده بود
رمان هرتزوگ بیانیه‌ای سیاسی، ایدئولوژیک و تأیید ادعای تاریخی قوم یهود، به اصطلاح، یعنی ستم کشیدگی ایشان است. در کل، رمان که در عرض زمانی حدود یک سال اتفاق می‌افتد، در واقع طول زمانی مقطع جنگ جهانی دوم، جنگ جهانی اول و انقلاب شوروی، قرن هفدهم تا بیستم و نظریه‌پردازی‌های نخبگان یهودی را شامل می‌شود
شخصیت اصلی، فورس آلکانا هرتزوگ، آمیزه‌های کامل منتسب به روان فراجمعی یهودی، مظلوم‌نمایی تاریخی، نخبگی در حکمت و فلسفه‌های بشری را داراست. هرتزوگ که استاد دانشگاه، نویسنده و صاحب نظر در فلسفه‌ی هنر است. به اصطلاح زمینه‌های ستم تاریخی و زخم‌های حاصل از آن را دارد. برای نفس زیستن و تنازع بقا و تولیدمثل هر تجربه اخلاقی و ضداخلاقی، فرهنگی و ضدفرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ضد آن‌ها را به کار می‌بندد
در دوره‌ای که با همسر اولش (دیزی) زندگی می‌کند معشوقه ژاپنی دارد و در دوره‌ای که با همسر دومش (مادلین) می‌زید معشوقه ای دیگر دارد. بر هرتزوگ و خاندان و تبار او و یهودیان دیگر کشورها، که به نوعی با او سروکار پیدا می‌کنند انواع ستم‌ها رفته است


خرید کتاب هرتزوگ
جستجوی کتاب هرتزوگ در گودریدز

معرفی کتاب هرتزوگ از نگاه کاربران
زندگی اش ، آن طور که در اصطلاح می گویند ، تباه شده بود . ولی چون زندگی اش از اول هم چیزی نبود ، پس چندان هم جای تاسف نداشت




مشاهده لینک اصلی
هرتزوگ تقریبن تو کتابفروشیا پیدا نمی‌شه. من تو شهر کتاب آپادانا یه نسخه‌شو پیدا کردم که معین بهم گفته بود. شاید هنوز داشته باشه ازش. هرتزوگ ماجرای زندگی مرد محقق و روشنفکریه که زنش به گا داده‌ش. برای همه نامه می نویسه و اشتباهاتشون رو بهشون گوشزد می‌کنه. از رئیس‌جمهور گرفته تا مقاله نویس روزنامه و آدم هایی که سالها از مرگشون می گذره. مهرجویی بعضی از صحنه‌های هامون رو عینن از رو هرتزوگ کپی کرده. مثل اون صحنه‌ای که هامون به زنش غر می‌زنه که اینا چیه رفتی براشون پول دادی. چند تا تیکه‌ی درخشان داره رمانه. یه جا زنش داره با یکی لاس می‌زنه و این شاهد ماجراست و داره اون دوتا رو جاج می‌کنه و تو تغییر حالتهای زنش در مواجهه با حرفای یارو دقیق شده. یه جا هم هست که نشسته کنار زنش و داره آرایش کردنش رو نگاه می‌کنه: @مادلین نمی‌گذاشت هرتزوگ صورت او را به طرف پایین نوازش کند، برای عضلاتش ضرر داشت. هرتزوگ، در حالی که بر لبه‌ی وان تجملی نشسته بود، شلوارش را پوشید و بلوزش را توی آن کرد. مادلین به اون توجهی نکرد. وقتی روز شروع می‌شد سعی می‌کرد به طریقی از شر او راحت شود.@‏
ترجمه‌ی کتاب هم چنگی به دل نمی‌زنه.

مشاهده لینک اصلی
بسیاری از ما یک مزیت بزرگی نسبت به افراد ثروتمند و شخصیت های داستانی دارند که در مورد مسائل شخصی ما مطرح می شود. به عنوان مثال، در این کتاب به موسی هذوگ نگاه کنید. هرزوگ از طلاق زشت عبور می کند و شرایط او به او اجازه می دهد تا در بدبختی خود غرق شود و ماهها را به طور نامنظم برانگیزد. ما مطمئن هستیم که هر یک از ما در شرایط مشابه می خواهیم زندگی خود را در حالت تعلیق قرار دهیم، همانطور که در ستون های عاطفی ما برداشت کردیم، در حالی که کارهای ما را نادیده گرفتیم و سفرهای سراسر اروپا را نادیده گرفتیم. با این حال، بسیاری از ما این لوکس را دریافت نمی کنیم. اینها معمولا زمانی است که ما حداقل می توانیم آن را پیچیده کنیم، حتی اگر همه چیز را که واقعا میخواهید انجام دهید، تحت پوشش یا مخلوط کردن نوشیدنی است یا خوردن بستنی یا نوشیدن زیاد در طول خوردن بستنی تحت پوشش، ما باید بلند شویم سر کار رفتن. و پرداخت صورتحساب و شستن را انجام دهید و نفت را در ماشین تغییر دهید. و این به نفع ماست. از آنجا که از دست دادن چیزی مانند طلاق به معنای حرکت کردن است، حتی اگر شما آن را نیمی از زمان را بدست آورید. در نهایت، شما هنوز آن را جعل نمی کنید، شما در واقع زندگی خود را زندگی می کنند، و این که چگونه شما در نهایت بهبود می یابند. یا شما فقط گهواره خود را از دست می دهید و در نهایت به حلقه های بی پایان در داخل سر خود می رسیم به عنوان پینگ پنگ از یک تفکر پرشور و هوی و هوس به دیگری تا زمانی که شما کاملا قادر به بیان ایده های خوب از بد نیست. مانند موسی ارذوگ. اگر او مجبور شد از الاغ خود خارج شود و به جای اینکه از خانواده اش بیرون برود، به کار خود ادامه می داد، شاید او برای کوکوپف ها فاجعه ای نداشته باشد و در هنگام نوشتن یک سری نامه های عجیب و غریب به خانواده ها، دوستان، مشهور و مرده شخصیت های تاریخی. من می دانم که Saul Bellow از Herzog استفاده کرده است تا بیانیه ای در مورد اینکه چگونه یک مرد مدرن زندگی و جامعه خود را در 60 سالگی مشاهده کرد، و نوشتن آن را به عنوان شهرت او خوب است. اما من فقط نمی توانستم آن را بپذیرم، عمدتا به این دلیل که من می خواستم کسی را به موزیلا بسپارم و به او بگویم که او رشد کرده و خود را از دست داده است. من شخصا شخصیت نداشتم، من واقعا احساس بدی کردم. این فقط باعث شد که من بیشتر آرزو کنم که هرتزوگ بتواند زندگی خود را دوباره بکشاند، نه این که خود را درگیر خود کند.

مشاهده لینک اصلی
برای تمام افرادی که مبارزه شجاعانه من با این کتاب را تماشا کردند؛ من این بازبینی را به شما اختصاص می دهم. من واقعا احساسات مخلوط در مورد این یکی را دارم. آیا مبارزه مطلق برای خواندن بود؟ آیا پس از یک یا دو بار چند بار خوابیدم؟ آیا مایل بودم چیزی دیگری را بخوانم، چیزهایی واقعا اتفاق افتاده بود، مانند، من نمی دانم می گویند: تمایلات تاریکی از Druids III: کویر و سرنوشت؟ پاسخ به تمام این سوالات بله است. اکنون، آیا من آن را با یک مداد در دست من گذاشتم تا احکام را مطرح کنم تا بعدا بتوانم آنها را به روز رسانی فیس بوک کنم؟ آیا فکر کردم خط مقدم: @ اگر من از ذهنم نباشد، همه چیز درست با من بود، فکر کردم موسیر هرزوگ @ بهترین خط اول بود که من در یک لحظه خواندم؟ آیا فکر می کردم که به خوبی نوشته شده است؟ آیا بلاو را تحسین کردم تا برای بیش از 300 صفحه درباره چیزی مطلقا چیزی بپوشم و هنوز هم مردم بر آن غلبه می کنند؟ بله، بله، بله ... آیا من فکر می کنم که کمپانی از این کتاب به عنوان یک بهانه برای نشان دادن خشونت و خشونت جنسی خود استفاده کرد؟ (مانند برخی از نویسندگان دیگر، سرفه، کورتازار، سرفه). بله بنابراین شما می بینید، من اسکیزوپنی را می گیرم. خوشحالم که خواندن آن را تمام کردم. من فکر می کنم تنها مسئول این واقعیت است که من برای 10 ساعت در روز به مدت 3 هفته در خواب بودم. خدا، من نیاز به خواندن چیزی احمقانه در حال حاضر.

مشاهده لینک اصلی
با توجه به اینکه یک رمان با هیچ چیز شما می توانید یک طرح می نامید، هرزوگ یک کتاب ناپذیر است. این مسئله بر روابط عام انسانی (جنسی، خانوادگی، اجتماعی) میپردازد و به بحثهای فلسفی عالی، بازاندیشی در مورد تمدن، معنای مرگ و تجربیات آمریکایی میپردازد. یک خواننده را به تجزیه و تحلیل دقیق وسوسه می کند در عین حال در حالی که چنین تحلیل هایی را می فهمد. Moses Herzog در یک نگاه دقیق تر از شخصیت ها است و غیرممکن است که بتوان آن را درک کرد. این یک روایت شخص ثالث است که صدای آن به وضوح از شخصی است که داستانش گفته می شود. این دستگاه برای کشف عجیب و غریب همجنسگرا، همانند «آموزش هنری آدامز» استفاده نشده است، بلکه از نوعی از آگاهی شکسته است که هرزوگ است. او احساس ضعف خود را - شوهر کشاله رانی - احساس می کند عمیقا، اما در همان زمان او می خواهد آن را از خارج مشاهده، خود را در عمل بودن @ عاشق، اما پدر بد @ به فرزندان خود @ فرزند ناسپاس @ به پدر و مادرش، @ دوست داشتنی اما از راه دور @ به خواهر و برادرش. @ با دوستانش، یک egotist با عشق، تنبل با روشنایی، کسل کننده است با قدرت، منفعل با روح خود، اخراج. @ او به طور خلاصه یک شخصیت در یک رمان است که او در مورد خودش نوشت. شاید، مناسب تر، نامه ای که او به خود می نویسد. یکی از راههای نزدیک شدن به هرتزوگ این است که آن را به عنوان یک روایت epistolary، که هرتزوگ که سرگرم کننده ذهنی فعلی خود را برای نوشتن نامه به دیگران می نویسد، به عنوان نامه ای بسیار طولانی برای خود در مورد چگونگی پایان دادن به جایی که او است، می پردازد. کدام یک مشکل اصلی را مطرح می کند: چگونه می توانیم بدانیم که هرتزوگ با ما صادق است یا با خودمان؟ چگونه می توانیم بدانیم که همسر سابق مادلین، متکبر است که او را به ما هدیه می کند؟ یا ولنتاین گرسباخ اپورتونیست چرب است که هرتزوگ فکر می کند او باید باشد؟ حقیقت این است که ما نمی توانیم. دیگران در رمان به نظر می رسد کمتر توسط Herzogs مضطرب، توسط اقدامات Madeleines و Gersbachs مفرط، از او است. این شامل همسر Gersbachs، Phoebe، که ادعا می کند که ولنتاین و Madeleine در حال انجام امور. آیا هرزوگ خود را فریب خورده است؟ هر کس فکر می کند دیوانه است، و او آمده است تا این واقعیت را پذیرفته باشد که او ممکن است باشد. او قطعا بی ثبات است. حرفه او در یک فریبنده است و دو ازدواج های ناکام مانده او را از زنان بسیار مضطرب می کند، که می تواند به غم و اندوه خود اعتماد کند، زمانی که به آخرین آرامش او یعنی رامونا، که به نظر می رسد او را برای آنچه که هست، قبول کند. و هنگامی که او در نهایت شروع به انجام نوعی اقدام، آن کاملا احمقانه و خود ویرانگر است. او از عواقب بالقوه فاجعه آمیز خود توسط ناتوانی خود نجات پیدا کرده است. تنها می توان گفت که هرتزوگ مانند لئوپولد بلوم، نوعی Everyman است. همانند بلوم، او مبهمی است که مشتاقانه می خواهد مناسب باشد، یک شوهر زننده، یک سرگردان، یک رویاپرداز و هرزوگ، مانند یولیس، به یادداشتی می رسد که به اندازه کافی مثبت است تا امید را تحریک کند، اما همچنین به اندازه کافی مبهم است تا این امید را داشته باشد قطعه قطعه همانند راوی \"در جستجوی زمان از دست رفته\"، او فکری است که توانایی خود را از گذشته آزاد می کند در حالی که در عین حال از گذشته خود آگاه است که او به طور غیرمستقیم وابسته به آن است.

مشاهده لینک اصلی
موس Herzog آواتار Saul Bellow است. نویسنده از طریق شخصیت او صحبت می کند. قاضی هرتزوگ قاضی بله است. من این کار را انجام نمی دهم من فقط می گویم که برای خواندن چنین داستان های خودآموزی، شما باید زندگی شخصی نویسندگان را بدانید، نه تنها نویسندگان گذشته که این رمان درباره شکست را شکل داده اند، بلکه آینده نویسندگان را نیز پس از موفقیت های بزرگی در کتاب، دستاوردهای بعدی، مبارزات و اشتیاق هایش به دست می دهد. خوب، من به نظر شما در مورد موسی ارذوگ به شما می گویم! هرزوگ یک مرد واقعا آزار دهنده است، یک فکری ماتو، یک پانتانت پندنت، یک انسان گرایی عاشقانه، یک نارسیسی خودخواه، یک فاکس اسلمیلی که از همدردی، تحسین، وفاداری خواسته است. من از او نفرت داشتم سعی کردم با او شناسایی نشود من واقعا سخت تلاش کردم ولی شکست خوردم با خنده عمیق ...

مشاهده لینک اصلی
Pray به من بگو، سر، که سگ شما؟ @ چه جهان برای روشنفکر است؟ زمین بازی ایده های خود و یا جهنم از احساسات او؟ برای موسی هزوگ، چهل و هفت ساله استاد سابق در بحران اواسط زندگی، قطعا هر دو است. به تازگی از طلاق کثیف و کمدی ترسناک یک مثلث زناشویی، قهرمان به دنبال راه حلی برای از بین بردن حساسیت عاطفی در دو راه است: نوشتن نامه به آشنایان و غریبه ها، به زندگی و مرده، و با یاد آوردن گذشته نتیجه؟ ترکیبی بسیار عالی بین رمان اپیدورال و روان شناختی با گفتگوهای هوشمندانه پنهان متنی، در ساختار روایی کامل و مجموعه ای از شخصیت های به یاد ماندنی. یک شاهکار امضای Saul Bellow. رمان به دنبال Herzogâ € ™ ثانیه تلاش به معنای جهان یا پس از اعتقاد تولستوی - که این آزادی شخصی است و بی تفاوتی به محدودیت های تاریخی، و یا هگل مفهوم - که آزادی با دانش مرگ، دانش از طریق تاریخ و حافظه آغاز می شود. بنابراین نامه ها لزوما راهی برای برقراری ارتباط نیستند (او هرگز آنها را نمی فرستد و آنها را تکمیل نمی کند)، راهی برای درک خودشان است، راه Tolstoyan: \"من بعد از واقعیت با زبان. \"بنابراین، او با اسپینوزا بحث می کند که آیا میل به وجود به اندازه کافی برای رسیدن به خوشبختی کافی است یا نه، او احساس می کند که دیدگاه نیچه را در مورد هر لحظه حاضر به عنوان یک بحران، سقوط از عظمت کلاسیک بر اصل او مشاهده مسیحیان از تاریخ را با وجود اتهام وی مبنی بر اینکه عیسی مسیح به دنیای اخلاق او را دزدیده است، و در نهایت، تفسیر جدیدی از باور کریکگوارد به این می دهد که دانش تنها می تواند به دست آورد از طریق جهنم با دیدن رنج به عنوان یک انتخاب شخصی؛ نه با بازی در بحران، بیگانگی، آخرالزمان و ناامیدی، بلکه به عنوان یک پادزهر به توهم: مردم فانتزی قدرتمند، با توجه به عمیق خوابیدن و بالا بردن صحنه های شگفت انگیز و خودکفا، به برخی از موانع رنج می برند سعادتمند، همانطور که مردم خود را از خواب بیدار می کنند. با همکاری ساموئل جانسون، هرتزوگ متوجه می شود که رنج می تواند کیفیتی تقریبا هذلولی را بدست آورد: غم و اندوه، سر، نوعی بیکارگی است. اگر نامه ها گفتگوهای فکری با جهان هستند، خاطرات عاطفی از طریق تاریخ شخصی، این بار در یک مسیر هگلی، هرتزوگ تصویر خود را بازسازی می کند، از آنجا که: من دارم هرزوگ هستم. من باید این مرد باشم هیچ کس دیگری برای انجام این کار وجود ندارد. »در این زمینه او تمام مربیان خود را به یاد می آورد: پدر و مادرش که او را دوست داشت و دوستش را از دست می داد، زنانش که به او آموختند که« فکر نمی کنم » لزوما \"فاتح\" است، یعنی او می تواند عقل را از احساسات بدون مجازات جدا کند، دوستانش که او را به او آموختند که سخاوتمندانه گاهی اوقات یک علامت غیر قابل تحمل است. دو شخصیت خاطره انگیز Dostoyevskian در تمام شکوه متضاد خود را از این خاطره ظاهر می شود: همسر دوم، مادلین، که، با توجه به هرزوگ، سعی کرد به جای او در جهان و رقیب خود و بهترین دوست سنت ولنتاین Gersbach، که سعی در تبدیل شدن به او، تقلید از نظرات و حرکات خود را. تنها یك نوع محافظت از خود، هرتسگ می یابد، جدایی است، بنابراین درس نهایی قهرمان به تدریج تدریس می شود، پذیرش مرگ است، یعنی جسمی یا احساسی: و شما، گرسباخ، به مادلین خوش آمدید. از او لذت ببرید - در او شادی کنید. با این وجود شما از طریق او به من نمی رسد. من می دانم که شما را در جسم خود جستجو کردم اما من دیگر آنجا نیستم. با این حال. با این حال. کدام گزینه برای آزادی است؟ فکری یا عاطفی؟ تولستوی یا هگلی؟ زیرا مطمئنا شما نمیتوانید در همان زمان از هر دو طرف بروید، زیرا آنها نسبتا مخالف هستند. هرتزوگ در انتها قرار دارد، از هر کلمه یا احساس رد می شود، یا به سادگی خودداری می کند که بگوید. ما برای باز کردن هر کدام از درهایمان به نظر می رسد مناسب است - برای او و برای خودمان، در جواب صریح به سوال سزاوارانه سگ Longfellowâ € ™ ثانیه در Kew: \"پری به من بگو، سر، که سگ خود را آیا شما؟ â €

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب هرتزوگ