ساموئیلنکو به دوستش علاقه داشت. لائفسکی در نظر او مردی خوشنیت، دانشجویی بیشیلهپیله، و آدمی بیتکلف بود که میشد با او گیلاسی زد، خندید و ساعتها درد و دل کرد. لائفسکی در عین حال خصوصیاتی داشت که برای ساموئیلنکو قابل درک بود اما از ته دل از آنها بدش میآمد. لائفسکی وقت و بیوقت و به حد افراط مشروب میخورد؛ در صحبتهایش حرفهای رکیک به کار میبرد؛ در خیابان با دمپایی رفت و آمد میکرد؛ و جلو مردم با نادژدا فدروفنا بگو مگو داشت ...
خرید کتاب دوئل
جستجوی کتاب دوئل در گودریدز
معرفی کتاب دوئل از نگاه کاربران
از متن كتاب؛
زندگی هم همین است...انسان در جستجوی حقیقت دو قدم به جلو بر می داردو یک قدم به عقب باز می گردد، زجرها، خطاها و یکنواختی های زندگی او را به عقب پرت می کنند، اما پارو زن تشنه ی حقیقت، همین طور می رود و می رود و ادامه می دهد و خدا را چه دیدی شاید راهش را به سمت حقیقت یابد...
مشاهده لینک اصلی
دوئل
اثر انتوان پاولوویچ چخوف
ترجمهٔ احمد گلشیری
چاپ سوم ۱۳۹۰
گذشته از خود کتاب که مثل دیگر رمانهای روسی بسیار جذاب و گیرا و مملو از اسامی زیباست... در صفحهٔ ۱۳۹ کتاب
قطعه شعر زیبایی از پوشکین بعنوان سراغاز فصل ۱۵ هست که خیلی زیباست:
در ذهنم که از اندوه گرانبار است،
افکار دردناک بر هم تلنبار میشوند
و حافظهام، در سکوت
طومار طویلش را در برابرم میگشاید
و من وحشتزده دفتر زندگیم را میخوانم
سراپا برخود میلرزم و نفرین میفرستم
به تلخی تاسف میخورم و اشک تلخ میریزم
و آن سطور دردناک را، دریغا، نمیتوانم فروشست
پوشکین
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب دوئل
خرید کتاب دوئل
جستجوی کتاب دوئل در گودریدز
زندگی هم همین است...انسان در جستجوی حقیقت دو قدم به جلو بر می داردو یک قدم به عقب باز می گردد، زجرها، خطاها و یکنواختی های زندگی او را به عقب پرت می کنند، اما پارو زن تشنه ی حقیقت، همین طور می رود و می رود و ادامه می دهد و خدا را چه دیدی شاید راهش را به سمت حقیقت یابد...
مشاهده لینک اصلی
دوئل
اثر انتوان پاولوویچ چخوف
ترجمهٔ احمد گلشیری
چاپ سوم ۱۳۹۰
گذشته از خود کتاب که مثل دیگر رمانهای روسی بسیار جذاب و گیرا و مملو از اسامی زیباست... در صفحهٔ ۱۳۹ کتاب
قطعه شعر زیبایی از پوشکین بعنوان سراغاز فصل ۱۵ هست که خیلی زیباست:
در ذهنم که از اندوه گرانبار است،
افکار دردناک بر هم تلنبار میشوند
و حافظهام، در سکوت
طومار طویلش را در برابرم میگشاید
و من وحشتزده دفتر زندگیم را میخوانم
سراپا برخود میلرزم و نفرین میفرستم
به تلخی تاسف میخورم و اشک تلخ میریزم
و آن سطور دردناک را، دریغا، نمیتوانم فروشست
پوشکین
مشاهده لینک اصلی