کتاب مگس ها

اثر ژان پل سارتر از انتشارات نشر ثالث - مترجم: مهدی روشن زاده-نوبل ادبیات

مگس (فرانسوی: Les Mouches) بازی ژان پل سارتر است که در سال 1943 نوشته شده است. این اقتباس از افسانه Electra است، که قبلا توسط سوفوکلز، Aeschylus و Euripides استفاده شده است. این بازی داستان Orestes و خواهرش Electra را در تلاش برای انتقام مرگ پدرش Agamemnon، پادشاه آرگوس، با کشتن مادر Clytemnestra و شوهرش Aģisthus که او را دستگیر کرده و کشته است، بازگو می کند.
Sartre شامل یک موضوع اگزیستانسیالیستی در این بازی وجود دارد که Electra و Orestes درگیر جنگ با زئوس و فریحش هستند که خدایان آرگوس و مرکز مراسم مذهبی خودشان هستند. این باعث ترس و کمبود استقلال برای نمازگزاران زئوس می شود که در شرم زناشویی بشریت زندگی می کنند.


خرید کتاب مگس ها
جستجوی کتاب مگس ها در گودریدز

معرفی کتاب مگس ها از نگاه کاربران
نمایش نامه مگس ها یه اثر فلسفی داستانی از سارتر هست که تووی فضای یونان باستان اتفاق میفته .. پسری که در نقش یه منجی ظاهر میشه و مردم گرفتار در بند خرافه و مرده پرستی رو دعوت به طغیان علیه پادشاه و شکستن چارچوب های فکری میکنه .. روح آزادی خواهی و عدالت طلبی در کالبد اثر به وضوح مشاهده میشه که البته با توجه به فضای حاکم بر دهه چهل در اروپا زیاد هم غیر منتظره نیست .. مگس ها نمایشنامه ای هست که میشه ازش لذت برد ...

مشاهده لینک اصلی
نمایشنامه مگس ها نوشته سارتر

مشاهده لینک اصلی
احتمالا بهترین متن درام تمام وقت است.

مشاهده لینک اصلی
ZEUS: به من نگاه کن [سکوت طولانی.] به شما گفتم که در تصویر من ساخته شده است. هر نظم را نگه می دارد شما در آرگوس، من در آسمان و روی زمین - و شما و من همان راز تاریکی را در قلب ما در اختیار دارید. AEGISTHEUS: من هیچ راز ندارم. ZEUS: شما دارید. همانند من. خدایان خدایان و پادشاهان. تلخی که مردان می دانند آزاد هستند. بله، AEgistheus آنها آزاد هستند. اما افراد شما آن را نمی دانند و شما انجام می دهید. AEGISTHEUS: چرا، بله اگر آنها آن را می دانستند، آنها قصر من را در شعله های آتش می فرستادند. برای پانزده سال من بخشی از قدرت خود را از آنها پنهان کرده ام. ZEUS: بنابراین شما می بینید ما به طور مشابه AEGISTHEUS: به همان اندازه؟ خدایی که خود را به من نشان می دهد - چه عجب وحشی است این است؟ از آنجا که من به تاج و تخت آمده ام، همه من گفتم، تمام اقدامات من، به منظور ایجاد یک تصویر از خود من است. من آرزو می کنم هر یک از محققان من این تصویر را در پیشانی ذهنش نگه دارد و حتی زمانی که تنها باشم، چشم هایم بر او استوار است، به شدت به افکار خصوصی اش فکر می کنم. اما من در شبکه خودم به دام افتاده بودم. من آمده ام تا خودم را فقط ببینم. من به حیاط تاریک روحشان می اندیشم، و در آنجا، عمیق تر، تصویری را که من ساخته ام، می بینم. من خجالت می کشم، اما نمی توانم چشم هایم را از آن بردارم خدای متعال، چه کسی هستم؟ من بیشتر از این نگران هستم که دیگران از من هستند؟ ZEUS. و من - شما فکر می کنید من هستم؟ [اشاره به مجسمه] من همچنین تصویر خودم را داشتم و فکر می کنید این موضوع باعث سردرگمی من نمی شود؟ برای صد هزار سال من رقص آهسته و تاریک را قبل از چشم های مردانه رقصیدم. چشمان آنها برای من اهمیت دارد که فراموش می کنند که به خودشان نگاه کنند. اگر من برای یک لحظه خود را فراموش کردم، اگر اجازه دهید چشم آنها را به عقب بر گرداند- AEGISTHEUS: بله ZEUS: به اندازه کافی. این کسب و کار من است Agistheus، من می دانم که شما از همه آن خسته شده اید؛ اما چرا شکایت میکنی؟ یک روز می میرم اما من نخواهم بود تا زمانی که مردان بر روی زمین وجود داشته باشند، من محکوم به رفتن به رقص قبل از آنها هستند. AEGISTHEUS: افسوس! اما چه کسی ما را محکوم کرده است؟ زئوس: هیچکس جز خودمان. برای ما یک شور و شوق مشابه داریم شما، Agistheus، مانند من، اشتیاق به سفارش است.

مشاهده لینک اصلی
@ از این رو به مردان مضر، آنها روح آزادی را؟ @ (مگس، ص 18) @ آیا این جهنم، و سپس؟ من هرگز به آن اعتقاد ندارم آیا شما به یاد داشته باشید؟ گوگرد، آتش سوزی، کوره ... انحنا! بدون نیاز به درمان؛ لینپرنو، دیگران هستند. @ (Porta chiuso، ص 165)

مشاهده لینک اصلی
* خواندن برای کلاس *

مشاهده لینک اصلی
عالی و باید خواند

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مگس ها